محبوبترین آثار درام
Who Made Me a Princess
Tales of Demons and Gods
Tokyo Revengers
The Fragrant Flower Blooms with Dignity
20th Century Boys
Kimetsu no Yaiba
unOrdinary
Kusuriya no Hitorigoto
Vinland Saga
Teenage Mutant Ninja Turtles – The Last Ronin
درام (57 اثر)
The Fragrant Flower Blooms with Dignity
در جایی نهچندان دور، دو دبیرستان همسایه وجود دارند:
دبیرستان چیدوری، مدرسهای پسرانه با سطح پایین که محل تجمع بچههای شیطون و نادونه،
و دبیرستان دخترانه کیکیو، مدرسهای معتبر و خوشنام برای دختران.
رینتارو تسوموگی، دانشآموز سال دومی آرام و قویهیکل در دبیرستان چیدوری، زمانی که در شیرینیفروشی خانوادگیشان کمک میکند، با دختری به نام کائوروکو واگوری آشنا میشود که بهعنوان مشتری به آنجا میآید. رینتارو از بودن با او احساس آرامش میکند. اما مشکل اینجاست که کائوروکو دانشآموز مدرسه دخترانه کیکیو است—مدرسهای که دشمنی عمیقی با دبیرستان چیدوری دارد.
در جایی نهچندان دور، دو دبیرستان همسایه وجود دارند:
دبیرستان چیدوری، مدرسهای پسرانه با سطح پایین که محل تجمع بچههای شیطون و نادونه،
و دبیرستان دخترانه کیکیو، مدرسهای معتبر و خوشنام برای دختران.
رینتارو تسوموگی، دانشآموز سال دومی آرام و قویهیکل در دبیرستان چیدوری، زمانی که در شیرینیفروشی خانوادگیشان کمک میکند، با دختری به نام کائوروکو واگوری آشنا میشود که بهعنوان مشتری به آنجا میآید. رینتارو از بودن با او احساس آرامش میکند. اما مشکل اینجاست که کائوروکو دانشآموز مدرسه دخترانه کیکیو است—مدرسهای که دشمنی عمیقی با دبیرستان چیدوری دارد.
Blue Period
یاتورا یاگوچی، دانشآموز سال دوم دبیرستان، از زندگی معمولی و یکنواختش خسته شده است. درسش خوب است و با دوستانش وقت میگذراند، اما در واقع از هیچکدام لذت واقعی نمیبرد. او که در چارچوب هنجارها گرفتار شده، در دل به کسانی حسادت میکند که مسیر متفاوتی را در زندگی انتخاب میکنند.
همهچیز زمانی تغییر میکند که او با لذت نقاشی آشنا میشود. وقتی تابلویی از یکی از اعضای باشگاه هنر را میبیند، مجذوب رنگهایی میشود که در آن به کار رفتهاند. کمی بعد، در یک تمرین هنری، تلاش میکند احساسات و افکارش را نه با کلمات، بلکه از طریق نقاشی بیان کند. همین تجربه باعث میشود یاتورا آنقدر در هنر غرق شود که تصمیم بگیرد آن را به شغل آیندهاش تبدیل کند.
اما موانع زیادی بر سر راه او قرار دارند: والدینی که نسبت به انتخاب غیرمعمولش مردد هستند، همکلاسیهایی باتجربهتر از خودش، و دنیای عمیق و پیچیدهی هنر که بسیار فراتر از تصورات اولیهاش است.
یاتورا یاگوچی، دانشآموز سال دوم دبیرستان، از زندگی معمولی و یکنواختش خسته شده است. درسش خوب است و با دوستانش وقت میگذراند، اما در واقع از هیچکدام لذت واقعی نمیبرد. او که در چارچوب هنجارها گرفتار شده، در دل به کسانی حسادت میکند که مسیر متفاوتی را در زندگی انتخاب میکنند.
همهچیز زمانی تغییر میکند که او با لذت نقاشی آشنا میشود. وقتی تابلویی از یکی از اعضای باشگاه هنر را میبیند، مجذوب رنگهایی میشود که در آن به کار رفتهاند. کمی بعد، در یک تمرین هنری، تلاش میکند احساسات و افکارش را نه با کلمات، بلکه از طریق نقاشی بیان کند. همین تجربه باعث میشود یاتورا آنقدر در هنر غرق شود که تصمیم بگیرد آن را به شغل آیندهاش تبدیل کند.
اما موانع زیادی بر سر راه او قرار دارند: والدینی که نسبت به انتخاب غیرمعمولش مردد هستند، همکلاسیهایی باتجربهتر از خودش، و دنیای عمیق و پیچیدهی هنر که بسیار فراتر از تصورات اولیهاش است.
Wind Breaker
جو «جی» جا-هیون، دانشآموز سال دوم دبیرستان، از کودکی زیر بار انتظارات سنگین دیگران بزرگ شده و احساس میکند موظف است با درس خواندن به بالاترین جایگاه برسد. با وجود اینکه عنوان رئیس دانشآموزی دبیرستان تائهیانگ را به دست آورده، همچنان بیوقفه درس میخواند و همین موضوع فرصت چندانی برای دوستیابی برایش باقی نمیگذارد.
با این حال، جی استعداد خارقالعادهای در دوچرخهسواری دارد و تکنیکش حتی دوچرخهسواران باتجربه را هم شگفتزده میکند؛ استعدادی که نشان میدهد او فراتر از ظاهر آرام و درسخوانش است. یک بعدازظهر، زمانی که جی با سرعت بالا در حال سر خوردن و مانور دادن با دوچرخهاش است، توجه همکلاسیاش یون مینو را جلب میکند. مینو که از مهارت بینظیر او شگفتزده شده، خیلی زود تلاش میکند جی را به گروه دوچرخهسواریاش دعوت کند، اما جی با سردی این پیشنهاد را رد میکند.
مینو که مصمم است لذت دوچرخهسواری گروهی را به جی نشان دهد، پیشنهادی ساده مطرح میکند: مسابقهای با یکی از اعضای تیمش. اگر جی برنده شود، مینو قول میدهد دیگر مزاحمش نشود.
جو «جی» جا-هیون، دانشآموز سال دوم دبیرستان، از کودکی زیر بار انتظارات سنگین دیگران بزرگ شده و احساس میکند موظف است با درس خواندن به بالاترین جایگاه برسد. با وجود اینکه عنوان رئیس دانشآموزی دبیرستان تائهیانگ را به دست آورده، همچنان بیوقفه درس میخواند و همین موضوع فرصت چندانی برای دوستیابی برایش باقی نمیگذارد.
با این حال، جی استعداد خارقالعادهای در دوچرخهسواری دارد و تکنیکش حتی دوچرخهسواران باتجربه را هم شگفتزده میکند؛ استعدادی که نشان میدهد او فراتر از ظاهر آرام و درسخوانش است. یک بعدازظهر، زمانی که جی با سرعت بالا در حال سر خوردن و مانور دادن با دوچرخهاش است، توجه همکلاسیاش یون مینو را جلب میکند. مینو که از مهارت بینظیر او شگفتزده شده، خیلی زود تلاش میکند جی را به گروه دوچرخهسواریاش دعوت کند، اما جی با سردی این پیشنهاد را رد میکند.
مینو که مصمم است لذت دوچرخهسواری گروهی را به جی نشان دهد، پیشنهادی ساده مطرح میکند: مسابقهای با یکی از اعضای تیمش. اگر جی برنده شود، مینو قول میدهد دیگر مزاحمش نشود.
Kamisama ga Uso wo Tsuku.
ناتسورو نانائو، پسری یازدهساله، مهاجم اصلی تیم فوتبال مدرسه است، اما بهدلیل اتفاقی که پس از انتقالش به مدرسهی فعلی رخ داده، در صحبت کردن با دخترها دچار مشکل است. از آنجا که پدرش سالها پیش از دنیا رفته، او تنها با مادرش زندگی میکند؛ با این حال، این موضوع مانعی برای دنبال کردن علاقهی عمیقش به فوتبال نیست، چرا که آرزو دارد در آینده بازیکن حرفهای شود.
روزی، یکی از همکلاسیهایش به نام ریو سوزومورا به او نزدیک میشود؛ دیداری که آغازگر نقطهی عطف بزرگی در زندگی ناتسورو است. ناتسورو پس از صحبت با ریو، فوراً به او علاقهمند میشود. مدتی بعد، وقتی یک گربهی رهاشده را نجات میدهد، در مسیر سوپرمارکت با ریو و برادر کوچکش یوتا برخورد میکند و از آنها میخواهد از گربه نگهداری کنند؛ پیشنهادی که آنها میپذیرند.
اما زمانی که ناتسورو به خانهی آنها میرود، با صحنهای شوکهکننده روبهرو میشود: این خواهر و برادر بهتنهایی و در خانهای بسیار نامرتب زندگی میکنند؛ رازی که ریو بهشدت میخواهد پنهان بماند. با گذشت زمان و نزدیکتر شدن ناتسورو به آنها، شرایط زندگیشان و دلایل این پنهانکاری بهتدریج آشکار میشود.
ناتسورو نانائو، پسری یازدهساله، مهاجم اصلی تیم فوتبال مدرسه است، اما بهدلیل اتفاقی که پس از انتقالش به مدرسهی فعلی رخ داده، در صحبت کردن با دخترها دچار مشکل است. از آنجا که پدرش سالها پیش از دنیا رفته، او تنها با مادرش زندگی میکند؛ با این حال، این موضوع مانعی برای دنبال کردن علاقهی عمیقش به فوتبال نیست، چرا که آرزو دارد در آینده بازیکن حرفهای شود.
روزی، یکی از همکلاسیهایش به نام ریو سوزومورا به او نزدیک میشود؛ دیداری که آغازگر نقطهی عطف بزرگی در زندگی ناتسورو است. ناتسورو پس از صحبت با ریو، فوراً به او علاقهمند میشود. مدتی بعد، وقتی یک گربهی رهاشده را نجات میدهد، در مسیر سوپرمارکت با ریو و برادر کوچکش یوتا برخورد میکند و از آنها میخواهد از گربه نگهداری کنند؛ پیشنهادی که آنها میپذیرند.
اما زمانی که ناتسورو به خانهی آنها میرود، با صحنهای شوکهکننده روبهرو میشود: این خواهر و برادر بهتنهایی و در خانهای بسیار نامرتب زندگی میکنند؛ رازی که ریو بهشدت میخواهد پنهان بماند. با گذشت زمان و نزدیکتر شدن ناتسورو به آنها، شرایط زندگیشان و دلایل این پنهانکاری بهتدریج آشکار میشود.
Sekai no Owari no Pen-friend
کاسومی آرایی تنها شش سال داشت که جهان در هرجومرج فرو رفت؛ زمینلرزهها آغاز شدند، بیماریها مانند آتش گسترش یافتند و جامعه در چنگال زمستانی ابدی رو به فروپاشی رفت. تنها دلخوشی او در زمان حال، یک مغازهی قدیمی و متروکهی لوازمالتحریر است که در میان آشوب دنیا، در برابر گذر زمان دوام آورده است. کاسومی اغلب در آنجا، با استفاده از مجموعهای بزرگ از خودکارهای رنگارنگ، شخصیت انیمهی محبوبش میراکل مومو را نقاشی میکند تا وقتش بگذرد.
در سوی دیگر، پس از مرور خاطرات روزهای پیش از پایان دنیا با یکی از دوستانش، جوانی تصمیم میگیرد به مغازهی لوازمالتحریر خانوادگیشان بازگردد. او در آنجا با نقاشی کاسومی روبهرو میشود. این تصویر حس نوستالژی را در او زنده میکند و باعث میشود همان شخصیت انیمه را بکشد؛ کاری که به شکل غیرمنتظرهای آغازگر نوعی ارتباط میان این دو فرد نامحتمل میشود.
کاسومی آرایی تنها شش سال داشت که جهان در هرجومرج فرو رفت؛ زمینلرزهها آغاز شدند، بیماریها مانند آتش گسترش یافتند و جامعه در چنگال زمستانی ابدی رو به فروپاشی رفت. تنها دلخوشی او در زمان حال، یک مغازهی قدیمی و متروکهی لوازمالتحریر است که در میان آشوب دنیا، در برابر گذر زمان دوام آورده است. کاسومی اغلب در آنجا، با استفاده از مجموعهای بزرگ از خودکارهای رنگارنگ، شخصیت انیمهی محبوبش میراکل مومو را نقاشی میکند تا وقتش بگذرد.
در سوی دیگر، پس از مرور خاطرات روزهای پیش از پایان دنیا با یکی از دوستانش، جوانی تصمیم میگیرد به مغازهی لوازمالتحریر خانوادگیشان بازگردد. او در آنجا با نقاشی کاسومی روبهرو میشود. این تصویر حس نوستالژی را در او زنده میکند و باعث میشود همان شخصیت انیمه را بکشد؛ کاری که به شکل غیرمنتظرهای آغازگر نوعی ارتباط میان این دو فرد نامحتمل میشود.
آیومو فوجینو، دانشآموز کلاس چهارم، بهطور منظم مانگای چهارقابی برای روزنامهی مدرسه میکشد و بهعنوان بهترین طراح کلاسش مورد تحسین قرار میگیرد. اما یک روز، معلمش از او میخواهد که یکی از بخشهای مانگای روزنامه را به دانشآموزی غایب به نام کیوموتو واگذار کند.
وقتی مانگای کیوموتو در کنار اثر فوجینو منتشر میشود، بهخاطر جزئیات هنری فوقالعادهاش تحسین زیادی دریافت میکند؛ موضوعی که حسادت شدید فوجینو را برمیانگیزد. او که حاضر نیست از کسی شکست بخورد که بهندرت به مدرسه میآید، با تمام توان خود را وقف یادگیری و پیشرفت در مانگاکشی میکند.
با گذشت زمان اما، هرچه تلاش میکند، فاصلهاش با کیوموتو کمتر نمیشود و هدف پیشی گرفتن از او بیش از پیش دور از دسترس به نظر میرسد. در نهایت، فوجینو که حالا به کلاس ششم رسیده، تسلیم میشود و مانگا کشیدن را کنار میگذارد.
روز فارغالتحصیلی فرا میرسد و از فوجینو خواسته میشود مدرک فارغالتحصیلی کیوموتو را به او تحویل دهد. این اتفاق باعث میشود آن دو بهطور غیرمنتظرهای با هم روبهرو شوند؛ دیداری تصادفی که پیامدهایش بسیار فراتر از چیزی خواهد بود که هرکدام میتوانستند تصور کنند.
آیومو فوجینو، دانشآموز کلاس چهارم، بهطور منظم مانگای چهارقابی برای روزنامهی مدرسه میکشد و بهعنوان بهترین طراح کلاسش مورد تحسین قرار میگیرد. اما یک روز، معلمش از او میخواهد که یکی از بخشهای مانگای روزنامه را به دانشآموزی غایب به نام کیوموتو واگذار کند.
وقتی مانگای کیوموتو در کنار اثر فوجینو منتشر میشود، بهخاطر جزئیات هنری فوقالعادهاش تحسین زیادی دریافت میکند؛ موضوعی که حسادت شدید فوجینو را برمیانگیزد. او که حاضر نیست از کسی شکست بخورد که بهندرت به مدرسه میآید، با تمام توان خود را وقف یادگیری و پیشرفت در مانگاکشی میکند.
با گذشت زمان اما، هرچه تلاش میکند، فاصلهاش با کیوموتو کمتر نمیشود و هدف پیشی گرفتن از او بیش از پیش دور از دسترس به نظر میرسد. در نهایت، فوجینو که حالا به کلاس ششم رسیده، تسلیم میشود و مانگا کشیدن را کنار میگذارد.
روز فارغالتحصیلی فرا میرسد و از فوجینو خواسته میشود مدرک فارغالتحصیلی کیوموتو را به او تحویل دهد. این اتفاق باعث میشود آن دو بهطور غیرمنتظرهای با هم روبهرو شوند؛ دیداری تصادفی که پیامدهایش بسیار فراتر از چیزی خواهد بود که هرکدام میتوانستند تصور کنند.
Sayonara Eri
یووتا ایتو که مادرش از یک بیماری لاعلاج رنج میبرد، بنا به خواستهی او لحظات پایانی زندگیاش را فیلمبرداری میکند. از لبخند درخشانش در کنار خانواده گرفته تا زمانی که بیماری بدنش را در بیمارستان از پا میاندازد، یووتا ساعتها و ساعتها فیلم ضبط میکند. پس از مرگ مادرش، او این تصاویر را کنار هم میچیند و فیلمی از زندگی او میسازد تا در مدرسه به نمایش بگذارد؛ فیلمی که تصمیم میگیرد پایانش را با کمی خیالپردازی همراه کند. نام این اثر Dead Explosion Mother است و پایانش با یک انفجار واقعی رقم میخورد!
اما نمایش این فیلم، بهدلیل نگاه بهزعم دیگران نامناسب و بیاحساسش به مرگ مادر، واکنشهای تندی به دنبال دارد. یووتا که زیر بار این انتقادها خرد شده، به پشتبام بیمارستان میرود تا به زندگیاش پایان دهد؛ اما درست همانجا با دختری به نام اِری روبهرو میشود. اِری که شیفتهی فیلم او شده، از یووتا میخواهد فیلم تازهای بسازد؛ فیلمی که از اثر قبلیاش هم فراتر برود و ثابت کند منتقدان اشتباه میکردهاند.
فیلمی که آنها تصمیم میگیرند با هم بسازند، مرز میان واقعیت و خیال را محو میکند. و البته، اگر قرار باشد اثری از یووتا باشد، حتماً باید امضای شخصی او را داشته باشد—چاشنی کوچکی از خیالپردازی.
یووتا ایتو که مادرش از یک بیماری لاعلاج رنج میبرد، بنا به خواستهی او لحظات پایانی زندگیاش را فیلمبرداری میکند. از لبخند درخشانش در کنار خانواده گرفته تا زمانی که بیماری بدنش را در بیمارستان از پا میاندازد، یووتا ساعتها و ساعتها فیلم ضبط میکند. پس از مرگ مادرش، او این تصاویر را کنار هم میچیند و فیلمی از زندگی او میسازد تا در مدرسه به نمایش بگذارد؛ فیلمی که تصمیم میگیرد پایانش را با کمی خیالپردازی همراه کند. نام این اثر Dead Explosion Mother است و پایانش با یک انفجار واقعی رقم میخورد!
اما نمایش این فیلم، بهدلیل نگاه بهزعم دیگران نامناسب و بیاحساسش به مرگ مادر، واکنشهای تندی به دنبال دارد. یووتا که زیر بار این انتقادها خرد شده، به پشتبام بیمارستان میرود تا به زندگیاش پایان دهد؛ اما درست همانجا با دختری به نام اِری روبهرو میشود. اِری که شیفتهی فیلم او شده، از یووتا میخواهد فیلم تازهای بسازد؛ فیلمی که از اثر قبلیاش هم فراتر برود و ثابت کند منتقدان اشتباه میکردهاند.
فیلمی که آنها تصمیم میگیرند با هم بسازند، مرز میان واقعیت و خیال را محو میکند. و البته، اگر قرار باشد اثری از یووتا باشد، حتماً باید امضای شخصی او را داشته باشد—چاشنی کوچکی از خیالپردازی.
Just Listen to the Song
دانشآموزی برای ابراز علاقهاش، ترانهای عاشقانه مینویسد، خودش آن را اجرا و ضبط میکند و در یوتیوب بارگذاری میکند و از دختر مورد علاقهاش میخواهد پیش از پاسخ دادن، ویدئو را تماشا کند. اما وقتی روز بعد به مدرسه برمیگردد، متوجه میشود که دختر ویدئو را در گروه لاین با کل کلاس به اشتراک گذاشته است.
در میان تمسخر همکلاسیها، دختر با لحنی طعنهآمیز از او عذرخواهی میکند و توضیح میدهد که ویدئو آنقدر خندهدار بوده که ارزش به اشتراک گذاشتن داشته است. با این حال، وقتی شبحی در ویدئو دیده میشود، تصمیم او برای حذف ویدئو متوقف میشود و یکی از همکلاسیها به او هشدار میدهد که بهتر است آن را پاک نکند.
بهتدریج، پست یوتیوب او محبوبیت پیدا میکند؛ چرا که مخاطبان بیشتری متوجه ناهنجاریها و اتفاقات عجیب در ویدئو میشوند و همگی در تلاشاند پیامهای پنهانی را رمزگشایی کنند—پیامهایی که حتی خودِ سازندهی ویدئو هم هرگز قصد انتقالشان را نداشته است.
دانشآموزی برای ابراز علاقهاش، ترانهای عاشقانه مینویسد، خودش آن را اجرا و ضبط میکند و در یوتیوب بارگذاری میکند و از دختر مورد علاقهاش میخواهد پیش از پاسخ دادن، ویدئو را تماشا کند. اما وقتی روز بعد به مدرسه برمیگردد، متوجه میشود که دختر ویدئو را در گروه لاین با کل کلاس به اشتراک گذاشته است.
در میان تمسخر همکلاسیها، دختر با لحنی طعنهآمیز از او عذرخواهی میکند و توضیح میدهد که ویدئو آنقدر خندهدار بوده که ارزش به اشتراک گذاشتن داشته است. با این حال، وقتی شبحی در ویدئو دیده میشود، تصمیم او برای حذف ویدئو متوقف میشود و یکی از همکلاسیها به او هشدار میدهد که بهتر است آن را پاک نکند.
بهتدریج، پست یوتیوب او محبوبیت پیدا میکند؛ چرا که مخاطبان بیشتری متوجه ناهنجاریها و اتفاقات عجیب در ویدئو میشوند و همگی در تلاشاند پیامهای پنهانی را رمزگشایی کنند—پیامهایی که حتی خودِ سازندهی ویدئو هم هرگز قصد انتقالشان را نداشته است.
Oshi no Ko
آی هوشینو، دختری شانزدهساله، آیدلی بااستعداد و زیباست که طرفدارانش او را میپرستند. او در نگاه همه، نماد دختری پاک و بیعیبونقص است؛ اما همیشه آنچه میدرخشد طلا نیست.
گورو آمیِمیا، متخصص زنان و زایمان در منطقهای روستایی و از طرفداران پروپاقرص آی است. به همین دلیل، وقتی این آیدل باردار سر از بیمارستان او درمیآورد، گورو کاملاً شوکه میشود. او به آی قول میدهد زایمانی امن برایش فراهم کند، بیآنکه بداند برخوردی با شخصی مرموز قرار است به مرگ نابهنگامش منجر شود—یا دستکم خودش چنین فکر میکند.
گورو وقتی چشمانش را باز میکند، خود را در آغوش آیدل محبوبش مییابد و متوجه میشود که بهعنوان آکوا مارین هوشینو، پسر تازهمتولدشدهی آی، دوباره متولد شده است! با دگرگون شدن کامل دنیایش، گورو خیلی زود درمییابد که دنیای پرزرقوبرق سرگرمی، راهی پر از خار دارد و استعداد همیشه تضمینکنندهی موفقیت نیست.
اکنون این سؤال پیش میآید: آیا او با کمک همراهی عجیب و غیرمنتظره میتواند از لبخند آی—چیزی که بیش از هر چیز دوستش دارد—محافظت کند؟
آی هوشینو، دختری شانزدهساله، آیدلی بااستعداد و زیباست که طرفدارانش او را میپرستند. او در نگاه همه، نماد دختری پاک و بیعیبونقص است؛ اما همیشه آنچه میدرخشد طلا نیست.
گورو آمیِمیا، متخصص زنان و زایمان در منطقهای روستایی و از طرفداران پروپاقرص آی است. به همین دلیل، وقتی این آیدل باردار سر از بیمارستان او درمیآورد، گورو کاملاً شوکه میشود. او به آی قول میدهد زایمانی امن برایش فراهم کند، بیآنکه بداند برخوردی با شخصی مرموز قرار است به مرگ نابهنگامش منجر شود—یا دستکم خودش چنین فکر میکند.
گورو وقتی چشمانش را باز میکند، خود را در آغوش آیدل محبوبش مییابد و متوجه میشود که بهعنوان آکوا مارین هوشینو، پسر تازهمتولدشدهی آی، دوباره متولد شده است! با دگرگون شدن کامل دنیایش، گورو خیلی زود درمییابد که دنیای پرزرقوبرق سرگرمی، راهی پر از خار دارد و استعداد همیشه تضمینکنندهی موفقیت نیست.
اکنون این سؤال پیش میآید: آیا او با کمک همراهی عجیب و غیرمنتظره میتواند از لبخند آی—چیزی که بیش از هر چیز دوستش دارد—محافظت کند؟
Fumetsu no Anata e
موجودی اسرارآمیز و جاودانه، بدون احساس و هویت، به زمین فرستاده میشود. با این حال، او توانایی گرفتن شکل موجوداتی را دارد که نیروی محرکهی قویای در درونشان هست.
در ابتدا، او به شکل یک کره است. سپس خود را به شکل سنگ درمیآورد. با پایین آمدن دما و بارش برف بر روی خزهها، خزهها را به خود میگیرد. وقتی گرگی زخمی و تنها با لنگلنگان از کنار میگذرد و روی زمین میافتد تا بمیرد، شکل آن حیوان را به خود میگیرد. در نهایت، او به خودآگاهی میرسد و شروع به عبور از سرزمین یخزده و خالی میکند تا اینکه با پسری برخورد میکند.
آن پسر در شهری متروکه زندگی میکند، شهری که بزرگترها سالها پیش آن را ترک کردند و بهدنبال بهشتی رفتند که گفته میشد فراتر از دریایی بیپایان از دشتهای سفید برف وجود دارد. اما تلاشهای آنها بینتیجه ماند و اکنون پسر در وضعیت بحرانی بهسر میبرد.
وقتی او شکل پسر را به خود میگیرد، سفری بیپایان را آغاز میکند تا به دنبال تجربهها، مکانها و آدمهای جدید بگردد.
موجودی اسرارآمیز و جاودانه، بدون احساس و هویت، به زمین فرستاده میشود. با این حال، او توانایی گرفتن شکل موجوداتی را دارد که نیروی محرکهی قویای در درونشان هست.
در ابتدا، او به شکل یک کره است. سپس خود را به شکل سنگ درمیآورد. با پایین آمدن دما و بارش برف بر روی خزهها، خزهها را به خود میگیرد. وقتی گرگی زخمی و تنها با لنگلنگان از کنار میگذرد و روی زمین میافتد تا بمیرد، شکل آن حیوان را به خود میگیرد. در نهایت، او به خودآگاهی میرسد و شروع به عبور از سرزمین یخزده و خالی میکند تا اینکه با پسری برخورد میکند.
آن پسر در شهری متروکه زندگی میکند، شهری که بزرگترها سالها پیش آن را ترک کردند و بهدنبال بهشتی رفتند که گفته میشد فراتر از دریایی بیپایان از دشتهای سفید برف وجود دارد. اما تلاشهای آنها بینتیجه ماند و اکنون پسر در وضعیت بحرانی بهسر میبرد.
وقتی او شکل پسر را به خود میگیرد، سفری بیپایان را آغاز میکند تا به دنبال تجربهها، مکانها و آدمهای جدید بگردد.
Urban Legend Maker
قهرمان داستان، یوان شینجی، وارد دنیایی موازی میشود که مملو از موجودات عجیب و ماورایی است؛ موجوداتی که انسانهای عادی هیچ شانسی در برابرشان ندارند. در این جهان خطرناک، او به کتابی مرموز دست پیدا میکند که به او اجازه میدهد افسانههای شهری جدید خلق کند؛ افسانههایی که میتوانند مستقیماً بر واقعیت تأثیر بگذارند.
یوان شینجی با استفاده از این توانایی، تلاش میکند عمر خود را افزایش دهد و در برابر تهدیدات ماورایی ایستادگی کند، در حالی که مرز میان داستان و واقعیت بهتدریج از بین میرود.
قهرمان داستان، یوان شینجی، وارد دنیایی موازی میشود که مملو از موجودات عجیب و ماورایی است؛ موجوداتی که انسانهای عادی هیچ شانسی در برابرشان ندارند. در این جهان خطرناک، او به کتابی مرموز دست پیدا میکند که به او اجازه میدهد افسانههای شهری جدید خلق کند؛ افسانههایی که میتوانند مستقیماً بر واقعیت تأثیر بگذارند.
یوان شینجی با استفاده از این توانایی، تلاش میکند عمر خود را افزایش دهد و در برابر تهدیدات ماورایی ایستادگی کند، در حالی که مرز میان داستان و واقعیت بهتدریج از بین میرود.
Mahou Tsukai No Yome
با اینکه توان دیدن موجودات ماورایی را دارد، چیسه هاتوری هرگز خودش را خوششانس ندانسته است. از وقتی والدینش در کودکی رهایش کردند، این زخم محور همهٔ رنجهایش بوده و او را تا جایی پیش برده که فقط برای داشتن جایی که بتواند نام «خانه» رویش بگذارد، خودش را در بازار برده بفروشد.
چیسه بهعنوان یک «اسلی بِگی» کمیاب—موجوداتی با سازگاری غیرمعمول با انرژیهای جادویی—به خریداران عرضه میشود و آخرین امیدش در هیئت الیاس آینزورث پدیدار میگردد؛ جادوگری مرموز که بیشتر جانور مینماید تا انسان. الیاس بهجای نگهداشتن او بهعنوان برده، تصمیم میگیرد چیسه را شاگرد خود—و نیز عروسش—کند.
چیسه نهتنها به حومهٔ انگلستان، جایی که الیاس زندگی میکند، منتقل میشود، بلکه به جهانی پا میگذارد که در آن شگفتیهایی چون پریان و اژدها امری عادیاند. اما خیلی زود درمییابد در زندگی تازهاش به همان اندازه که جای شگفتی است، جای ترس هم هست. و در قلب همهٔ اینها، این پرسش نهفته است که آیا او به دست چیزی بسیار تاریکتر از شیاطین درون خودش افتاده است یا نه.
با اینکه توان دیدن موجودات ماورایی را دارد، چیسه هاتوری هرگز خودش را خوششانس ندانسته است. از وقتی والدینش در کودکی رهایش کردند، این زخم محور همهٔ رنجهایش بوده و او را تا جایی پیش برده که فقط برای داشتن جایی که بتواند نام «خانه» رویش بگذارد، خودش را در بازار برده بفروشد.
چیسه بهعنوان یک «اسلی بِگی» کمیاب—موجوداتی با سازگاری غیرمعمول با انرژیهای جادویی—به خریداران عرضه میشود و آخرین امیدش در هیئت الیاس آینزورث پدیدار میگردد؛ جادوگری مرموز که بیشتر جانور مینماید تا انسان. الیاس بهجای نگهداشتن او بهعنوان برده، تصمیم میگیرد چیسه را شاگرد خود—و نیز عروسش—کند.
چیسه نهتنها به حومهٔ انگلستان، جایی که الیاس زندگی میکند، منتقل میشود، بلکه به جهانی پا میگذارد که در آن شگفتیهایی چون پریان و اژدها امری عادیاند. اما خیلی زود درمییابد در زندگی تازهاش به همان اندازه که جای شگفتی است، جای ترس هم هست. و در قلب همهٔ اینها، این پرسش نهفته است که آیا او به دست چیزی بسیار تاریکتر از شیاطین درون خودش افتاده است یا نه.
Tales of Demons and Gods
نی لی، یکی از قدرتمندترین جنگجویان و روحانیان در دنیای خود، در نبرد نهایی با امپراتور حکمت و شیاطین سقوط میکند. اما سرنوشت به او فرصت دومی میدهد: او در قالب بدن ۱۳ سالهاش بیدار میشود، زمانی که هنوز ضعیف، بیتجربه، و تحقیرشده بود. با این حال، خاطرات کامل زندگی گذشتهاش، دانشی عظیم در هنرهای رزمی، روحانیت، و تاکتیکهای جنگی را با خود دارد.
حال، با آگاهی از اتفاقات آینده و فجایع قریبالوقوع، نی لی سوگند میخورد که عزیزانش را نجات دهد، افتخارش را بازیابد، و دشمنانش را نابود کند. او مسیر قدرت را این بار از ابتدا طی میکند – اما این بار با اعتمادبهنفس و هوشی فراتر از سن خود. در این راه، نی لی با دشمنان قدیمی و جدید، رقابتهای طبقاتی، سیاستهای پیچیده شهری، و رازهای ژرف دنیای ارواح و شیاطین روبهرو میشود.
نی لی، یکی از قدرتمندترین جنگجویان و روحانیان در دنیای خود، در نبرد نهایی با امپراتور حکمت و شیاطین سقوط میکند. اما سرنوشت به او فرصت دومی میدهد: او در قالب بدن ۱۳ سالهاش بیدار میشود، زمانی که هنوز ضعیف، بیتجربه، و تحقیرشده بود. با این حال، خاطرات کامل زندگی گذشتهاش، دانشی عظیم در هنرهای رزمی، روحانیت، و تاکتیکهای جنگی را با خود دارد.
حال، با آگاهی از اتفاقات آینده و فجایع قریبالوقوع، نی لی سوگند میخورد که عزیزانش را نجات دهد، افتخارش را بازیابد، و دشمنانش را نابود کند. او مسیر قدرت را این بار از ابتدا طی میکند – اما این بار با اعتمادبهنفس و هوشی فراتر از سن خود. در این راه، نی لی با دشمنان قدیمی و جدید، رقابتهای طبقاتی، سیاستهای پیچیده شهری، و رازهای ژرف دنیای ارواح و شیاطین روبهرو میشود.
Tower of God
بام بیستوپنجم تمام عمرش تنها بود تا اینکه راشل را ملاقات کرد. اما حالا راشل تصمیم گرفته از برج بالا برود و حاضر است برای این کار بام را پشت سر بگذارد. پس از آنکه راشل در پردهای از نور ناپدید میشود، بام به دنبال او میرود و سوگند میخورد که از برج بالا برود به امید آنکه دوباره او را ملاقات کند. اما برج مکانی خطرناک پر از رازهای کهن، هیولاهای هولناک و انسانهای شرور است. هر طبقه توسط یک «مدیر» محافظت میشود که چالشگران جسور را با آزمونهای طاقتفرسا میآزماید و آنها را تا مرز توانشان پیش میبرد. هنگامی که بام با «هِدون»، مدیر طبقه اول، روبهرو میشود، درمییابد که او یک «بیقاعده» است—کسی که توسط برج انتخاب نشده اما توانسته بهطور مستقل وارد آن شود؛ رخدادی بسیار نادر در برج. با وجود این کشف، مسیر پیش رویش روشن است: چه ثروت، چه قدرت، چه شکوه، یا حتی دیدار دوباره با راشل—تمامی خواستهها در بالای برج محقق خواهند شد.
بام بیستوپنجم تمام عمرش تنها بود تا اینکه راشل را ملاقات کرد. اما حالا راشل تصمیم گرفته از برج بالا برود و حاضر است برای این کار بام را پشت سر بگذارد. پس از آنکه راشل در پردهای از نور ناپدید میشود، بام به دنبال او میرود و سوگند میخورد که از برج بالا برود به امید آنکه دوباره او را ملاقات کند. اما برج مکانی خطرناک پر از رازهای کهن، هیولاهای هولناک و انسانهای شرور است. هر طبقه توسط یک «مدیر» محافظت میشود که چالشگران جسور را با آزمونهای طاقتفرسا میآزماید و آنها را تا مرز توانشان پیش میبرد. هنگامی که بام با «هِدون»، مدیر طبقه اول، روبهرو میشود، درمییابد که او یک «بیقاعده» است—کسی که توسط برج انتخاب نشده اما توانسته بهطور مستقل وارد آن شود؛ رخدادی بسیار نادر در برج. با وجود این کشف، مسیر پیش رویش روشن است: چه ثروت، چه قدرت، چه شکوه، یا حتی دیدار دوباره با راشل—تمامی خواستهها در بالای برج محقق خواهند شد.
Monster
کنزو تنما، جراح مغز و اعصاب سرشناس ژاپنی که در دوران پساجنگ در آلمان کار میکند، با انتخاب دشواری روبهرو میشود: اینکه عمل جراحی را روی یوهان لیبرت—پسربچهی یتیم که در آستانهی مرگ قرار دارد—انجام دهد یا روی شهردار دوسلدورف. در نهایت، تنما شهرت خود را به ریسک میاندازد و یوهان را نجات میدهد و عملاً شهردار را به حال خود رها میکند.
در پی این تصمیم، هاینمان، مدیر بیمارستان، تنما را از سمتش برکنار میکند و ایوا، دختر هاینمان، نامزدیشان را بهم میزند. با لکهای بزرگ بر پیشانی و طردشده از سوی همکاران، تنما همه امیدش را به موفقیت حرفهای از دست میدهد—تا اینکه قتل مرموز هاینمان بار دیگر فرصتی برایش فراهم میکند.
نه سال بعد، تنما ریاست بخش جراحی را بر عهده دارد و در آستانهی نشستن بر کرسی مدیر بیمارستان است. هرچند در ابتدا همهچیز خوب به نظر میرسد، بهزودی درگیر سلسلهای از قتلهای هولناک در سراسر آلمان میشود. عامل این جنایات موجودی است—همان موجودی که تنما آن روز سرنوشتساز، نه سال پیش، جانش را نجات داد.
کنزو تنما، جراح مغز و اعصاب سرشناس ژاپنی که در دوران پساجنگ در آلمان کار میکند، با انتخاب دشواری روبهرو میشود: اینکه عمل جراحی را روی یوهان لیبرت—پسربچهی یتیم که در آستانهی مرگ قرار دارد—انجام دهد یا روی شهردار دوسلدورف. در نهایت، تنما شهرت خود را به ریسک میاندازد و یوهان را نجات میدهد و عملاً شهردار را به حال خود رها میکند.
در پی این تصمیم، هاینمان، مدیر بیمارستان، تنما را از سمتش برکنار میکند و ایوا، دختر هاینمان، نامزدیشان را بهم میزند. با لکهای بزرگ بر پیشانی و طردشده از سوی همکاران، تنما همه امیدش را به موفقیت حرفهای از دست میدهد—تا اینکه قتل مرموز هاینمان بار دیگر فرصتی برایش فراهم میکند.
نه سال بعد، تنما ریاست بخش جراحی را بر عهده دارد و در آستانهی نشستن بر کرسی مدیر بیمارستان است. هرچند در ابتدا همهچیز خوب به نظر میرسد، بهزودی درگیر سلسلهای از قتلهای هولناک در سراسر آلمان میشود. عامل این جنایات موجودی است—همان موجودی که تنما آن روز سرنوشتساز، نه سال پیش، جانش را نجات داد.