محبوبترین آثار ماجراجویی
Solo Leveling
The Beginning After the End
Dungeon Reset
Sousou no Frieren
SPY×FAMILY
The Skeleton Soldier Failed to Defend the Dungeon
Kimetsu no Yaiba
Solo Leveling: Ragnarok
Teenage Mutant Ninja Turtles – The Last Ronin – Lost years
Noblesse
ماجراجویی (41 اثر)
سال ۲۷۱۸ طبق تقویم امپراتوری است و «زیپانگ» (ژاپن) در نبردی عظیم با «ماجینکی»ها—وحشتهایی از آسمان که نیمهحیوان و نیمهماشیناند—فروپاشیده است. مردم که یکدیگر را آزرده و اخلاق خود را تباه کردهاند و دیگر آیندهای نمیبینند، برای زنده ماندن هر روز تلاش میکنند. جنگ ۷۰٪ از نژاد بشر را نابود کرد، اما در میان این تاریکی، هفت عضو «قبیله زایل» سر برآوردند تا رستگاری را برای انسانها به ارمغان بیاورند.
اکنون، ۵۰۰ سال بعد در سال ۳۲۱۸، سایههای شوم «ماجینکی» بار دیگر بر آنها سایه افکندهاند. این داستان «اکزامورای» است، داستان قبیله زایل، که تا پای جان برای محافظت از عشق، رؤیاها و خوشبختی خود خواهند جنگید. پس از ۵۰۰ سال بقا از وقایع ۲۷۱۸، نبرد نهایی هفت عضو قبیله زایل زیر این آسمان آبی آغاز میشود...
این داستان بر اساس اعضای گروه موسیقی مشهور ژاپنی EXILE ساخته شده است: هیرو، آتسوشی، تاکاهیرو، ماکیدای، ماتسو، اوسا و آکیرا.
سال ۲۷۱۸ طبق تقویم امپراتوری است و «زیپانگ» (ژاپن) در نبردی عظیم با «ماجینکی»ها—وحشتهایی از آسمان که نیمهحیوان و نیمهماشیناند—فروپاشیده است. مردم که یکدیگر را آزرده و اخلاق خود را تباه کردهاند و دیگر آیندهای نمیبینند، برای زنده ماندن هر روز تلاش میکنند. جنگ ۷۰٪ از نژاد بشر را نابود کرد، اما در میان این تاریکی، هفت عضو «قبیله زایل» سر برآوردند تا رستگاری را برای انسانها به ارمغان بیاورند.
اکنون، ۵۰۰ سال بعد در سال ۳۲۱۸، سایههای شوم «ماجینکی» بار دیگر بر آنها سایه افکندهاند. این داستان «اکزامورای» است، داستان قبیله زایل، که تا پای جان برای محافظت از عشق، رؤیاها و خوشبختی خود خواهند جنگید. پس از ۵۰۰ سال بقا از وقایع ۲۷۱۸، نبرد نهایی هفت عضو قبیله زایل زیر این آسمان آبی آغاز میشود...
این داستان بر اساس اعضای گروه موسیقی مشهور ژاپنی EXILE ساخته شده است: هیرو، آتسوشی، تاکاهیرو، ماکیدای، ماتسو، اوسا و آکیرا.
Child of the Sheath
این جهانی است که در آن درختی جادویی از پشت یک شمشیرزن میروید، دختری لال توسط مادرش به یک سلاح زنده تبدیل میشود، اژدهای یخی در آسمانها پرسه میزند و به دنبال انتقام است، و موجوداتی با قدرتهای خدایی برای حفظ تعادل طبیعت با هم درگیر میشوند. در میان همهی اینها، «بیرا» پسر یتیمی است که روزهایش را با خوشحالی در جنگلی دورافتاده به ماهیگیری میگذراند. سپس او با «تانیو» آشنا میشود، ژنرال سابقی که در جستجوی دوست دوران کودکیاش است. آن دو با هم سفری را به سرزمینی افسونشده آغاز میکنند که مانند هیچجای دیگری نیست.
این جهانی است که در آن درختی جادویی از پشت یک شمشیرزن میروید، دختری لال توسط مادرش به یک سلاح زنده تبدیل میشود، اژدهای یخی در آسمانها پرسه میزند و به دنبال انتقام است، و موجوداتی با قدرتهای خدایی برای حفظ تعادل طبیعت با هم درگیر میشوند. در میان همهی اینها، «بیرا» پسر یتیمی است که روزهایش را با خوشحالی در جنگلی دورافتاده به ماهیگیری میگذراند. سپس او با «تانیو» آشنا میشود، ژنرال سابقی که در جستجوی دوست دوران کودکیاش است. آن دو با هم سفری را به سرزمینی افسونشده آغاز میکنند که مانند هیچجای دیگری نیست.
Shaman King
شمنها افرادی خارقالعادهاند که توانایی برقراری ارتباط با ارواح، اشباح و خدایانی را دارند که برای مردم عادی نامرئی هستند. «مبارزه شمنها»—یک تورنمنت باشکوه که هر پانصد سال یکبار برگزار میشود و شمنهایی از سراسر جهان را در برابر هم قرار میدهد—جایی است که برنده عنوان شاه شمن را به دست میآورد. این عنوان به دارندهاش اجازه میدهد تا با «روح بزرگ» ارتباط برقرار کرده و جهان را آنطور که میخواهد شکل دهد.
شبی، «مانتا اویامادا» دانشآموزی عادی در راه مدرسه دیر میکند و تصمیم میگیرد از قبرستان محلی میانبُر بزند. او پسری تنها را میبیند که روی یک سنگقبر نشسته و از او دعوت میکند با «آنها» به تماشای ستارهها بنشیند. وقتی مانتا متوجه میشود منظور پسر از «آنها»، خودش و دوستان روحیاش است، وحشتزده فرار میکند. بعدها پسر خود را «یو آساکورا»، شمنی در حال آموزش، معرفی میکند و قدرتهایش را نشان میدهد: او با همکاری روح یک سامورایی ششصدساله به نام «آمیدامارو»، مانتا را از دست گروهی اراذل نجات میدهد. یو به خاطر توانایی مانتا در دیدن ارواح، با او دوست میشود و به همراه آمیدامارو، راهی میشوند تا به هدف یو برای تبدیل شدن به شاه شمن بعدی جامه عمل بپوشانند.
شمنها افرادی خارقالعادهاند که توانایی برقراری ارتباط با ارواح، اشباح و خدایانی را دارند که برای مردم عادی نامرئی هستند. «مبارزه شمنها»—یک تورنمنت باشکوه که هر پانصد سال یکبار برگزار میشود و شمنهایی از سراسر جهان را در برابر هم قرار میدهد—جایی است که برنده عنوان شاه شمن را به دست میآورد. این عنوان به دارندهاش اجازه میدهد تا با «روح بزرگ» ارتباط برقرار کرده و جهان را آنطور که میخواهد شکل دهد.
شبی، «مانتا اویامادا» دانشآموزی عادی در راه مدرسه دیر میکند و تصمیم میگیرد از قبرستان محلی میانبُر بزند. او پسری تنها را میبیند که روی یک سنگقبر نشسته و از او دعوت میکند با «آنها» به تماشای ستارهها بنشیند. وقتی مانتا متوجه میشود منظور پسر از «آنها»، خودش و دوستان روحیاش است، وحشتزده فرار میکند. بعدها پسر خود را «یو آساکورا»، شمنی در حال آموزش، معرفی میکند و قدرتهایش را نشان میدهد: او با همکاری روح یک سامورایی ششصدساله به نام «آمیدامارو»، مانتا را از دست گروهی اراذل نجات میدهد. یو به خاطر توانایی مانتا در دیدن ارواح، با او دوست میشود و به همراه آمیدامارو، راهی میشوند تا به هدف یو برای تبدیل شدن به شاه شمن بعدی جامه عمل بپوشانند.
Tower of God
بام بیستوپنجم تمام عمرش تنها بود تا اینکه راشل را ملاقات کرد. اما حالا راشل تصمیم گرفته از برج بالا برود و حاضر است برای این کار بام را پشت سر بگذارد. پس از آنکه راشل در پردهای از نور ناپدید میشود، بام به دنبال او میرود و سوگند میخورد که از برج بالا برود به امید آنکه دوباره او را ملاقات کند. اما برج مکانی خطرناک پر از رازهای کهن، هیولاهای هولناک و انسانهای شرور است. هر طبقه توسط یک «مدیر» محافظت میشود که چالشگران جسور را با آزمونهای طاقتفرسا میآزماید و آنها را تا مرز توانشان پیش میبرد. هنگامی که بام با «هِدون»، مدیر طبقه اول، روبهرو میشود، درمییابد که او یک «بیقاعده» است—کسی که توسط برج انتخاب نشده اما توانسته بهطور مستقل وارد آن شود؛ رخدادی بسیار نادر در برج. با وجود این کشف، مسیر پیش رویش روشن است: چه ثروت، چه قدرت، چه شکوه، یا حتی دیدار دوباره با راشل—تمامی خواستهها در بالای برج محقق خواهند شد.
بام بیستوپنجم تمام عمرش تنها بود تا اینکه راشل را ملاقات کرد. اما حالا راشل تصمیم گرفته از برج بالا برود و حاضر است برای این کار بام را پشت سر بگذارد. پس از آنکه راشل در پردهای از نور ناپدید میشود، بام به دنبال او میرود و سوگند میخورد که از برج بالا برود به امید آنکه دوباره او را ملاقات کند. اما برج مکانی خطرناک پر از رازهای کهن، هیولاهای هولناک و انسانهای شرور است. هر طبقه توسط یک «مدیر» محافظت میشود که چالشگران جسور را با آزمونهای طاقتفرسا میآزماید و آنها را تا مرز توانشان پیش میبرد. هنگامی که بام با «هِدون»، مدیر طبقه اول، روبهرو میشود، درمییابد که او یک «بیقاعده» است—کسی که توسط برج انتخاب نشده اما توانسته بهطور مستقل وارد آن شود؛ رخدادی بسیار نادر در برج. با وجود این کشف، مسیر پیش رویش روشن است: چه ثروت، چه قدرت، چه شکوه، یا حتی دیدار دوباره با راشل—تمامی خواستهها در بالای برج محقق خواهند شد.
Mononoke Hime
آشیتاکا، شاهزادهای از قبیلهای دور، میگردد که در اثر نفرین یک گراز خبیث (تاتاریگامی) دچار بیماری مرگبار میشود. او برای یافتن درمان، به سمت غرب ژاپن سفر میکند و در آنجا وارد درگیری میان انسانها (رهبرشان خانم ابوشی و شهر آهن) و ارواح جنگل (به رهبری گرگها و دختر جنگل، سان/شاهزاده مونونوکه) میشود.
آشیتاکا، شاهزادهای از قبیلهای دور، میگردد که در اثر نفرین یک گراز خبیث (تاتاریگامی) دچار بیماری مرگبار میشود. او برای یافتن درمان، به سمت غرب ژاپن سفر میکند و در آنجا وارد درگیری میان انسانها (رهبرشان خانم ابوشی و شهر آهن) و ارواح جنگل (به رهبری گرگها و دختر جنگل، سان/شاهزاده مونونوکه) میشود.
Trigun
Trigun داستان مردی به نام وش دِ استمپید را دنبال میکند؛ یک تیرانداز افسانهای که در سیارهای بیابانی و خشن به نام گاناسموک زندگی میکند. او به خاطر جایزهی بزرگی که روی سرش گذاشته شده، همیشه در حال فرار از جایزهبگیرها و دردسرهاست. با این حال، برخلاف شهرت ترسناکش، وش قلبی مهربان دارد و همواره تلاش میکند جان دیگران را نجات دهد و از خشونت بیهوده دوری کند.
Trigun داستان مردی به نام وش دِ استمپید را دنبال میکند؛ یک تیرانداز افسانهای که در سیارهای بیابانی و خشن به نام گاناسموک زندگی میکند. او به خاطر جایزهی بزرگی که روی سرش گذاشته شده، همیشه در حال فرار از جایزهبگیرها و دردسرهاست. با این حال، برخلاف شهرت ترسناکش، وش قلبی مهربان دارد و همواره تلاش میکند جان دیگران را نجات دهد و از خشونت بیهوده دوری کند.
Monster Child
نوجوانی به نام «کیم هو» که از خانه فرار کرده، توسط مردی مشکوک استخدام میشود تا از نوزادی مراقبت کند. اما خیلی زود متوجه میشود این نوزاد در واقع هیولایی خطرناک است.
کیم هو از آنجا فرار میکند و کودک را با خود میبرد.
اکنون باید از موجودی مراقبت کند که ممکن است روزی همهچیز را نابود کند.
نوجوانی به نام «کیم هو» که از خانه فرار کرده، توسط مردی مشکوک استخدام میشود تا از نوزادی مراقبت کند. اما خیلی زود متوجه میشود این نوزاد در واقع هیولایی خطرناک است.
کیم هو از آنجا فرار میکند و کودک را با خود میبرد.
اکنون باید از موجودی مراقبت کند که ممکن است روزی همهچیز را نابود کند.
Dungeon Reset
زندگی عادی داوون زمانی واژگون میشود که به سیاهچال احضار میشود؛ جایی که باید در بازیای مرگبار دوام بیاورد و از هیولاهای خطرناک و تلههای مرگآفرین جان سالم به در ببرد. بدتر از همه اینکه او فقط یک سازندهٔ ساده است، بیهیچ توان رزمی. اما پس از آنکه داوون در تلهای میافتد و با یک «ریست» باگدار زنده میماند، مهارتهایی تصادفی—اما بهطرز عجیبی مفید—به دست میآورد. او باید خلاق شود تا بازی را پشت سر بگذارد و به خانه برگردد؛ با دستیاری خونتشنگ و یک سنجاب زمینیِ بانمک که همسفرش شدهاند. حالا که قوانین دیگر شامل حال او نمیشود، چه امکانهایی در تونلهای زیرین در انتظارش است؟
زندگی عادی داوون زمانی واژگون میشود که به سیاهچال احضار میشود؛ جایی که باید در بازیای مرگبار دوام بیاورد و از هیولاهای خطرناک و تلههای مرگآفرین جان سالم به در ببرد. بدتر از همه اینکه او فقط یک سازندهٔ ساده است، بیهیچ توان رزمی. اما پس از آنکه داوون در تلهای میافتد و با یک «ریست» باگدار زنده میماند، مهارتهایی تصادفی—اما بهطرز عجیبی مفید—به دست میآورد. او باید خلاق شود تا بازی را پشت سر بگذارد و به خانه برگردد؛ با دستیاری خونتشنگ و یک سنجاب زمینیِ بانمک که همسفرش شدهاند. حالا که قوانین دیگر شامل حال او نمیشود، چه امکانهایی در تونلهای زیرین در انتظارش است؟
InuYasha
زندگی عادی کگومه هیگوراشی ناگهان دگرگون میشود وقتی دیوی او را به درون چاهی میکشد و پانصد سال به گذشته میبرد. در این دوران، کگومه خیلی زود دو چیز را میفهمد: دیوها میان انسانها رفتوآمد میکنند و او ناآگاهانه شیئی خطرناک را از دنیای خودش آورده—گوی کوچکی به اندازهٔ تیله، مشهور به «گوهر شیکون» (گوهر چهار روح). این گوی نامعمول به هر دیوی که آن را در اختیار داشته باشد قدرتی عظیم میبخشد، و کگومه برای هر کسی که قصد سرقتش را داشته باشد هدفی آسان است. هنگام نبرد با دیوی، تلاشی شتابزده برای دور کردنش باعث میشود کگومه ناخواسته گوهر را خرد کند و بیشمار تکه از آن در سراسر ژاپن فئودالی پراکنده شود. او خیلی زود پیامدهای سنگین کارش را درمییابد، وقتی باید با نیمهدیو، اینویاشا، همراه شود تا پیش از آنکه تکهها به دست افراد نادرست بیفتد، همهٔ آنها را جمعآوری کنند.
زندگی عادی کگومه هیگوراشی ناگهان دگرگون میشود وقتی دیوی او را به درون چاهی میکشد و پانصد سال به گذشته میبرد. در این دوران، کگومه خیلی زود دو چیز را میفهمد: دیوها میان انسانها رفتوآمد میکنند و او ناآگاهانه شیئی خطرناک را از دنیای خودش آورده—گوی کوچکی به اندازهٔ تیله، مشهور به «گوهر شیکون» (گوهر چهار روح). این گوی نامعمول به هر دیوی که آن را در اختیار داشته باشد قدرتی عظیم میبخشد، و کگومه برای هر کسی که قصد سرقتش را داشته باشد هدفی آسان است. هنگام نبرد با دیوی، تلاشی شتابزده برای دور کردنش باعث میشود کگومه ناخواسته گوهر را خرد کند و بیشمار تکه از آن در سراسر ژاپن فئودالی پراکنده شود. او خیلی زود پیامدهای سنگین کارش را درمییابد، وقتی باید با نیمهدیو، اینویاشا، همراه شود تا پیش از آنکه تکهها به دست افراد نادرست بیفتد، همهٔ آنها را جمعآوری کنند.
The Horizon
در جهانی که جنگ ویرانش کرده، پسری نوجوان پس از مرگ مادرش در جادهای خلوت قدم میزند. در طول مسیر، تانکهای نظامی، اجساد، و شهر محبوبش را که به ویرانه بدل شده میبیند. با چشمانی مهآلود از اندوه، خودش را وادار میکند که همچنان به پیش برود.
یک صبح، در اتوبوسی متروکه که شب را در آن به سر برده بود، دختری را ملاقات میکند. لحظاتی پس از روبهرو شدنشان، آن حوالی به میدان نبرد بدل میشود و آن دو به کوچهای که سالها متروکه مانده بود میگریزند. این دو غریبه تصمیم میگیرند تا پایان راه کنار هم قدم بزنند؛ آغازی برای رفاقتی که جرقهٔ امیدی نو را در دلهای پژمردهشان میافروزد.
در جهانی که جنگ ویرانش کرده، پسری نوجوان پس از مرگ مادرش در جادهای خلوت قدم میزند. در طول مسیر، تانکهای نظامی، اجساد، و شهر محبوبش را که به ویرانه بدل شده میبیند. با چشمانی مهآلود از اندوه، خودش را وادار میکند که همچنان به پیش برود.
یک صبح، در اتوبوسی متروکه که شب را در آن به سر برده بود، دختری را ملاقات میکند. لحظاتی پس از روبهرو شدنشان، آن حوالی به میدان نبرد بدل میشود و آن دو به کوچهای که سالها متروکه مانده بود میگریزند. این دو غریبه تصمیم میگیرند تا پایان راه کنار هم قدم بزنند؛ آغازی برای رفاقتی که جرقهٔ امیدی نو را در دلهای پژمردهشان میافروزد.
The End of Astro Boy
داستان ۵٠ سال بعد در دنیای آسترو بوی اتفاق میوفتد، آسترو جان خود را در راه نجات انسانها فدا کرده و دیگر فعال نیست و دنیا حسابی تغییر کرده، اما داستان ما روی پسری بنام "تاکئو تتسوکاوا" تمرکز داره که باید وقایع بسیار تاریکی رو از سر بگذرونه و با واقعیتهایی دردناک روبهرو بشه.
داستان ۵٠ سال بعد در دنیای آسترو بوی اتفاق میوفتد، آسترو جان خود را در راه نجات انسانها فدا کرده و دیگر فعال نیست و دنیا حسابی تغییر کرده، اما داستان ما روی پسری بنام "تاکئو تتسوکاوا" تمرکز داره که باید وقایع بسیار تاریکی رو از سر بگذرونه و با واقعیتهایی دردناک روبهرو بشه.
Wolverine: Snikt!
تنها در یک سرزمین بی آب و علف که در آن موجودات رباتیک و انگلی زندگی میکنند، کشندهترین عضو ایکسمن با هر نبرد بیشتر و بیشتر به حالت واقعی، وحشیانه و دیوانهوار خود بازمیگردد. کلید حفظ ارتباط لوگان با انسانیتش ممکن است در دست یک دختر جوان مرموز باشد.
تنها در یک سرزمین بی آب و علف که در آن موجودات رباتیک و انگلی زندگی میکنند، کشندهترین عضو ایکسمن با هر نبرد بیشتر و بیشتر به حالت واقعی، وحشیانه و دیوانهوار خود بازمیگردد. کلید حفظ ارتباط لوگان با انسانیتش ممکن است در دست یک دختر جوان مرموز باشد.
Supergirl: Woman of Tomorrow
کارا زور-ال در طول عمرش ماجراجوییهای حماسی زیادی دیده، اما زندگی خود را بیمعنا و هدف مییابد. اینجا او، دختر جوانیست که سیاره اش نابود و به زمین فرستاده شده تا از پسر عموش محافظت کنه که در نهایت فهمید به مراقبتش نیازی نبوده. این همه برای چه بود؟ هرجا که میره، مردم فقط اونو یه آشنای سوپرمن میبینن. درست زمانی که سوپرگرل فکر میکند به اندازه کافی کشیده، او تصمیم میگیرد که هدف خود را پیدا کند اما...
کارا زور-ال در طول عمرش ماجراجوییهای حماسی زیادی دیده، اما زندگی خود را بیمعنا و هدف مییابد. اینجا او، دختر جوانیست که سیاره اش نابود و به زمین فرستاده شده تا از پسر عموش محافظت کنه که در نهایت فهمید به مراقبتش نیازی نبوده. این همه برای چه بود؟ هرجا که میره، مردم فقط اونو یه آشنای سوپرمن میبینن. درست زمانی که سوپرگرل فکر میکند به اندازه کافی کشیده، او تصمیم میگیرد که هدف خود را پیدا کند اما...
Akatsuki no Yona
روزی روزگاری، پادشاهی کووکا به فرمان یک اژدهای سرخ در قالب انسان اداره میشد. در کنار او، چهار جنگجوی آغشته به خون اژدها به پیشرفت و شکوفایی سرزمین کمک میکردند. گذر زمان این داستان را به افسانهای برای کودکان بدل کرد. یونا، تنها شاهدخت کووکا، زندگیای مرفه و بیدغدغه داشت. او شیفتهٔ پسرعمویش سو-وون بود و با حفاظت مرشدش سون هاک، از تلخیهای بیرون کاخ در امان مانده بود. اما برخلاف این خواب شیرین، کووکا در آستانهی یک بحران سیاسی قرار داشت. هنگامی که سو-وون، عشق او، کودتایی خونین به راه میاندازد و پدرش را میکشد، یونا ناچار میشود تنها با همراهی هاک از کاخ بگریزد. در حالی که دشمنان از همه سو او را محاصره کردهاند، شاهدخت راندهشده هنوز برای نجات پادشاهیاش امید دارد. یک کشیش تبعیدی به او میگوید تنها راه رهایی یافتن چهار جنگجوی افسانهای اژدهاست. با تکیه بر این افسانه که گویی ساختگی به نظر میرسد، یونا راه جستوجوی این جنگاوران را در پیش میگیرد و مصمم است پادشاهیاش را بازستاند.
روزی روزگاری، پادشاهی کووکا به فرمان یک اژدهای سرخ در قالب انسان اداره میشد. در کنار او، چهار جنگجوی آغشته به خون اژدها به پیشرفت و شکوفایی سرزمین کمک میکردند. گذر زمان این داستان را به افسانهای برای کودکان بدل کرد. یونا، تنها شاهدخت کووکا، زندگیای مرفه و بیدغدغه داشت. او شیفتهٔ پسرعمویش سو-وون بود و با حفاظت مرشدش سون هاک، از تلخیهای بیرون کاخ در امان مانده بود. اما برخلاف این خواب شیرین، کووکا در آستانهی یک بحران سیاسی قرار داشت. هنگامی که سو-وون، عشق او، کودتایی خونین به راه میاندازد و پدرش را میکشد، یونا ناچار میشود تنها با همراهی هاک از کاخ بگریزد. در حالی که دشمنان از همه سو او را محاصره کردهاند، شاهدخت راندهشده هنوز برای نجات پادشاهیاش امید دارد. یک کشیش تبعیدی به او میگوید تنها راه رهایی یافتن چهار جنگجوی افسانهای اژدهاست. با تکیه بر این افسانه که گویی ساختگی به نظر میرسد، یونا راه جستوجوی این جنگاوران را در پیش میگیرد و مصمم است پادشاهیاش را بازستاند.
The Skeleton Soldier Failed to Defend the Dungeon
اسکلتسرباز جنگجویی نحیف اما بهشدت وفادار است که برای محافظت از سرورش، لیدی ساکاباس، خدمت میکند. رؤیای یک زندگی آرام در کنار او وقتی یک روز هر دویشان بهطرز بیرحمانهای توسط گروهی از جنگجویان کشته میشوند، در هم میشکند.
اما آنچه میتوانست پایان تأسفبار یک روح معمولی باشد، جرقه آغاز جدیدی میشود: وقتی اسکلتسرباز بار دیگر چشمانش را باز میکند، به بیست سال پیش بازگشته است!
«باید به لیدی ساکاباس درباره تمام اتفاقات آینده هشدار دهم!»
اما بدون مهارت رزمی ویژه و با سابقهای از شکست و ناکامی، چگونه میتواند مانع وقوع دوباره آن حوادث وحشتناک شود؟
در سختترین مأموریتش همراه اسکلتسرباز باشید — بازنویسی پایان داستان خودش.
اسکلتسرباز جنگجویی نحیف اما بهشدت وفادار است که برای محافظت از سرورش، لیدی ساکاباس، خدمت میکند. رؤیای یک زندگی آرام در کنار او وقتی یک روز هر دویشان بهطرز بیرحمانهای توسط گروهی از جنگجویان کشته میشوند، در هم میشکند.
اما آنچه میتوانست پایان تأسفبار یک روح معمولی باشد، جرقه آغاز جدیدی میشود: وقتی اسکلتسرباز بار دیگر چشمانش را باز میکند، به بیست سال پیش بازگشته است!
«باید به لیدی ساکاباس درباره تمام اتفاقات آینده هشدار دهم!»
اما بدون مهارت رزمی ویژه و با سابقهای از شکست و ناکامی، چگونه میتواند مانع وقوع دوباره آن حوادث وحشتناک شود؟
در سختترین مأموریتش همراه اسکلتسرباز باشید — بازنویسی پایان داستان خودش.