محبوبترین آثار اکشن
Solo Leveling
Jujutsu Kaisen
Second Life Ranker
Dungeon Reset
Tokyo Revengers
unOrdinary
Kaijuu 8-gou
Bungou Stray Dogs
SPY×FAMILY
Kimetsu no Yaiba
اکشن (84 اثر)
The God of High School
«خدای دبیرستان» رقابتی سهمگین میان دانشآموزان دبیرستانی کره است تا بهترین مبارز را مشخص کنند. همهٔ سبکهای رزمی و استفاده از سلاحها آزاد است. جایزهٔ نهایی؟ عمیقترین آرزوی برنده، به هر قیمتی، برآورده میشود.
جین مو-ری از کودکی زیر نظر پدربزرگش تکواندو تمرین کرده و شیفتهٔ مبارزه است؛ او برای یافتن و به چالش کشیدن حریفان قویتر وارد مسابقه میشود. در راه، با هان دائه-وی—رزمیکار کاراته که برای نجات دوست در حال احتضارش میخواهد قهرمان شود—و یو میرا، شمشیرزن ماهری که قصد دارد میراث خانوادگیاش را ادامه دهد، آشنا میشود.
اما هرچند این تورنمنت ساده به نظر میرسد، چه چیزهای دیگری در انتظار جین مو-ری و دوستانش است؟ و آیا برای روبهرو شدن با آنچه ممکن است رخ دهد آمادهاند؟
«خدای دبیرستان» رقابتی سهمگین میان دانشآموزان دبیرستانی کره است تا بهترین مبارز را مشخص کنند. همهٔ سبکهای رزمی و استفاده از سلاحها آزاد است. جایزهٔ نهایی؟ عمیقترین آرزوی برنده، به هر قیمتی، برآورده میشود.
جین مو-ری از کودکی زیر نظر پدربزرگش تکواندو تمرین کرده و شیفتهٔ مبارزه است؛ او برای یافتن و به چالش کشیدن حریفان قویتر وارد مسابقه میشود. در راه، با هان دائه-وی—رزمیکار کاراته که برای نجات دوست در حال احتضارش میخواهد قهرمان شود—و یو میرا، شمشیرزن ماهری که قصد دارد میراث خانوادگیاش را ادامه دهد، آشنا میشود.
اما هرچند این تورنمنت ساده به نظر میرسد، چه چیزهای دیگری در انتظار جین مو-ری و دوستانش است؟ و آیا برای روبهرو شدن با آنچه ممکن است رخ دهد آمادهاند؟
The Superhuman Era
وقتی تهاجم «زِنوترا» آغاز شد، تنها کسانی که میان ما و آن موجودات هیولایی ایستادند، ابرانسانها بودند. اما در حالی که برخی تصمیم گرفتند از این قدرت برای نیکی استفاده کنند، دیگران نیات شومتری در سر داشتند.
«کانگ لیم» یک دانشآموز دبیرستانی است با رازی پنهان—او همان قهرمان نقابدار و دادستان خودخواندهای است که با نام کلاهسفید شناخته میشود و هر زمان که بتواند با هیولاهای مرموز میجنگد. اما دنیایی که او از آن محافظت میکند، آنطور که به نظر میرسد نیست—پیدایش «زِنوترا» پیچیدگیهای بیشتری دارد و نیروهای ناشناختهای در سایهها در حال نقشآفرینیاند...
وقتی تهاجم «زِنوترا» آغاز شد، تنها کسانی که میان ما و آن موجودات هیولایی ایستادند، ابرانسانها بودند. اما در حالی که برخی تصمیم گرفتند از این قدرت برای نیکی استفاده کنند، دیگران نیات شومتری در سر داشتند.
«کانگ لیم» یک دانشآموز دبیرستانی است با رازی پنهان—او همان قهرمان نقابدار و دادستان خودخواندهای است که با نام کلاهسفید شناخته میشود و هر زمان که بتواند با هیولاهای مرموز میجنگد. اما دنیایی که او از آن محافظت میکند، آنطور که به نظر میرسد نیست—پیدایش «زِنوترا» پیچیدگیهای بیشتری دارد و نیروهای ناشناختهای در سایهها در حال نقشآفرینیاند...
Samurai Champloo
«موگن» یک مزدور سرسخت و خشن است با تکنیکی مرگبار و چیزی برای از دست دادن ندارد. «جین» یک سامورایی منضبط است که به همان اندازه که مرموز و آرام است،致مرگبار نیز هست. «فو» یک پیشخدمت جوان با قلبی مهربان است که در لحظات غیرمنتظره توانایی و ابتکار عملش آشکار میشود. این سه همراه نامحتمل در آستانه سفری هستند که زندگی همهشان را دگرگون خواهد کرد.
آنها در جستوجوی خطرناک یک سامورایی مرموز قدم میگذارند، سفری که باعث میشود این گروه پرجدل قهرمانان بارها درگیر麻 مشکلات شوند و دوباره از آنها جان سالم به در برند (هرچند شمارش این دفعات چندان بالا نیست). از اشراف بدبین و ظاهراً مؤدب گرفته تا خیانتکاریهای دنیای زیرزمینی ژاپن، موگن، جین و فو با تهدیدهایی از درون و بیرون روبهرو خواهند شد، در حالی که همزمان ستارههای پرتابی و توهینها را به سوی یکدیگر پرتاب میکنند.
ژاپن باستان در آستانه دریافت دوز致کشندهای از عدالت خیابانی به سبک چامپلو است—و هرگز دیگر مانند گذشته نخواهد بود.
«موگن» یک مزدور سرسخت و خشن است با تکنیکی مرگبار و چیزی برای از دست دادن ندارد. «جین» یک سامورایی منضبط است که به همان اندازه که مرموز و آرام است،致مرگبار نیز هست. «فو» یک پیشخدمت جوان با قلبی مهربان است که در لحظات غیرمنتظره توانایی و ابتکار عملش آشکار میشود. این سه همراه نامحتمل در آستانه سفری هستند که زندگی همهشان را دگرگون خواهد کرد.
آنها در جستوجوی خطرناک یک سامورایی مرموز قدم میگذارند، سفری که باعث میشود این گروه پرجدل قهرمانان بارها درگیر麻 مشکلات شوند و دوباره از آنها جان سالم به در برند (هرچند شمارش این دفعات چندان بالا نیست). از اشراف بدبین و ظاهراً مؤدب گرفته تا خیانتکاریهای دنیای زیرزمینی ژاپن، موگن، جین و فو با تهدیدهایی از درون و بیرون روبهرو خواهند شد، در حالی که همزمان ستارههای پرتابی و توهینها را به سوی یکدیگر پرتاب میکنند.
ژاپن باستان در آستانه دریافت دوز致کشندهای از عدالت خیابانی به سبک چامپلو است—و هرگز دیگر مانند گذشته نخواهد بود.
سال ۲۷۱۸ طبق تقویم امپراتوری است و «زیپانگ» (ژاپن) در نبردی عظیم با «ماجینکی»ها—وحشتهایی از آسمان که نیمهحیوان و نیمهماشیناند—فروپاشیده است. مردم که یکدیگر را آزرده و اخلاق خود را تباه کردهاند و دیگر آیندهای نمیبینند، برای زنده ماندن هر روز تلاش میکنند. جنگ ۷۰٪ از نژاد بشر را نابود کرد، اما در میان این تاریکی، هفت عضو «قبیله زایل» سر برآوردند تا رستگاری را برای انسانها به ارمغان بیاورند.
اکنون، ۵۰۰ سال بعد در سال ۳۲۱۸، سایههای شوم «ماجینکی» بار دیگر بر آنها سایه افکندهاند. این داستان «اکزامورای» است، داستان قبیله زایل، که تا پای جان برای محافظت از عشق، رؤیاها و خوشبختی خود خواهند جنگید. پس از ۵۰۰ سال بقا از وقایع ۲۷۱۸، نبرد نهایی هفت عضو قبیله زایل زیر این آسمان آبی آغاز میشود...
این داستان بر اساس اعضای گروه موسیقی مشهور ژاپنی EXILE ساخته شده است: هیرو، آتسوشی، تاکاهیرو، ماکیدای، ماتسو، اوسا و آکیرا.
سال ۲۷۱۸ طبق تقویم امپراتوری است و «زیپانگ» (ژاپن) در نبردی عظیم با «ماجینکی»ها—وحشتهایی از آسمان که نیمهحیوان و نیمهماشیناند—فروپاشیده است. مردم که یکدیگر را آزرده و اخلاق خود را تباه کردهاند و دیگر آیندهای نمیبینند، برای زنده ماندن هر روز تلاش میکنند. جنگ ۷۰٪ از نژاد بشر را نابود کرد، اما در میان این تاریکی، هفت عضو «قبیله زایل» سر برآوردند تا رستگاری را برای انسانها به ارمغان بیاورند.
اکنون، ۵۰۰ سال بعد در سال ۳۲۱۸، سایههای شوم «ماجینکی» بار دیگر بر آنها سایه افکندهاند. این داستان «اکزامورای» است، داستان قبیله زایل، که تا پای جان برای محافظت از عشق، رؤیاها و خوشبختی خود خواهند جنگید. پس از ۵۰۰ سال بقا از وقایع ۲۷۱۸، نبرد نهایی هفت عضو قبیله زایل زیر این آسمان آبی آغاز میشود...
این داستان بر اساس اعضای گروه موسیقی مشهور ژاپنی EXILE ساخته شده است: هیرو، آتسوشی، تاکاهیرو، ماکیدای، ماتسو، اوسا و آکیرا.
Child of the Sheath
این جهانی است که در آن درختی جادویی از پشت یک شمشیرزن میروید، دختری لال توسط مادرش به یک سلاح زنده تبدیل میشود، اژدهای یخی در آسمانها پرسه میزند و به دنبال انتقام است، و موجوداتی با قدرتهای خدایی برای حفظ تعادل طبیعت با هم درگیر میشوند. در میان همهی اینها، «بیرا» پسر یتیمی است که روزهایش را با خوشحالی در جنگلی دورافتاده به ماهیگیری میگذراند. سپس او با «تانیو» آشنا میشود، ژنرال سابقی که در جستجوی دوست دوران کودکیاش است. آن دو با هم سفری را به سرزمینی افسونشده آغاز میکنند که مانند هیچجای دیگری نیست.
این جهانی است که در آن درختی جادویی از پشت یک شمشیرزن میروید، دختری لال توسط مادرش به یک سلاح زنده تبدیل میشود، اژدهای یخی در آسمانها پرسه میزند و به دنبال انتقام است، و موجوداتی با قدرتهای خدایی برای حفظ تعادل طبیعت با هم درگیر میشوند. در میان همهی اینها، «بیرا» پسر یتیمی است که روزهایش را با خوشحالی در جنگلی دورافتاده به ماهیگیری میگذراند. سپس او با «تانیو» آشنا میشود، ژنرال سابقی که در جستجوی دوست دوران کودکیاش است. آن دو با هم سفری را به سرزمینی افسونشده آغاز میکنند که مانند هیچجای دیگری نیست.
داستان در کرهجنوبی معاصر جریان دارد. حدود ۳۰ سال پیش، موجودات ناشناختهای ناگهان ظاهر شدند و به مردم حمله کردند. آنها هر جا که میرفتند ویرانی گستردهای به بار میآوردند. این هیولاها «ترابل» نام گرفتند و جهان را در هرجومرج فرو بردند. همزمان با نخستین ظهور «ترابلها»، تعدادی از انسانها با تواناییهای ماوراءطبیعی به دنیا آمدند یا بعدها آنها را به دست آوردند. این جهشیافتهها که «تریس» نامیده میشوند، تنها کسانی هستند که قادرند با «ترابلها» مبارزه کنند.
با این حال، «تریسها» نیز بهعنوان موجوداتی عجیبوغریب شناخته شده و عموماً توسط جامعه طرد میشوند، زیرا برخی از آنها قدرتهایشان را برای منافع شخصی خود سوءاستفاده کردهاند. خط داستانی حول دو شخصیت اصلی میچرخد: «سا گانگ-کون»، دانشآموز دبیرستانی که بهعنوان یک «تریس» متولد شده اما تلاش میکند تواناییاش را پنهان کند؛ و دیگری «کیم یون-سونگ»، مردی که در اوایل دهه سی زندگیاش قدرتهای «تریس» را به دست آورده است. اندکی پس از این اتفاق، همسر و دخترش برای مقاصد آزمایشی از او گرفته میشوند.
داستان در کرهجنوبی معاصر جریان دارد. حدود ۳۰ سال پیش، موجودات ناشناختهای ناگهان ظاهر شدند و به مردم حمله کردند. آنها هر جا که میرفتند ویرانی گستردهای به بار میآوردند. این هیولاها «ترابل» نام گرفتند و جهان را در هرجومرج فرو بردند. همزمان با نخستین ظهور «ترابلها»، تعدادی از انسانها با تواناییهای ماوراءطبیعی به دنیا آمدند یا بعدها آنها را به دست آوردند. این جهشیافتهها که «تریس» نامیده میشوند، تنها کسانی هستند که قادرند با «ترابلها» مبارزه کنند.
با این حال، «تریسها» نیز بهعنوان موجوداتی عجیبوغریب شناخته شده و عموماً توسط جامعه طرد میشوند، زیرا برخی از آنها قدرتهایشان را برای منافع شخصی خود سوءاستفاده کردهاند. خط داستانی حول دو شخصیت اصلی میچرخد: «سا گانگ-کون»، دانشآموز دبیرستانی که بهعنوان یک «تریس» متولد شده اما تلاش میکند تواناییاش را پنهان کند؛ و دیگری «کیم یون-سونگ»، مردی که در اوایل دهه سی زندگیاش قدرتهای «تریس» را به دست آورده است. اندکی پس از این اتفاق، همسر و دخترش برای مقاصد آزمایشی از او گرفته میشوند.
Shaman King
شمنها افرادی خارقالعادهاند که توانایی برقراری ارتباط با ارواح، اشباح و خدایانی را دارند که برای مردم عادی نامرئی هستند. «مبارزه شمنها»—یک تورنمنت باشکوه که هر پانصد سال یکبار برگزار میشود و شمنهایی از سراسر جهان را در برابر هم قرار میدهد—جایی است که برنده عنوان شاه شمن را به دست میآورد. این عنوان به دارندهاش اجازه میدهد تا با «روح بزرگ» ارتباط برقرار کرده و جهان را آنطور که میخواهد شکل دهد.
شبی، «مانتا اویامادا» دانشآموزی عادی در راه مدرسه دیر میکند و تصمیم میگیرد از قبرستان محلی میانبُر بزند. او پسری تنها را میبیند که روی یک سنگقبر نشسته و از او دعوت میکند با «آنها» به تماشای ستارهها بنشیند. وقتی مانتا متوجه میشود منظور پسر از «آنها»، خودش و دوستان روحیاش است، وحشتزده فرار میکند. بعدها پسر خود را «یو آساکورا»، شمنی در حال آموزش، معرفی میکند و قدرتهایش را نشان میدهد: او با همکاری روح یک سامورایی ششصدساله به نام «آمیدامارو»، مانتا را از دست گروهی اراذل نجات میدهد. یو به خاطر توانایی مانتا در دیدن ارواح، با او دوست میشود و به همراه آمیدامارو، راهی میشوند تا به هدف یو برای تبدیل شدن به شاه شمن بعدی جامه عمل بپوشانند.
شمنها افرادی خارقالعادهاند که توانایی برقراری ارتباط با ارواح، اشباح و خدایانی را دارند که برای مردم عادی نامرئی هستند. «مبارزه شمنها»—یک تورنمنت باشکوه که هر پانصد سال یکبار برگزار میشود و شمنهایی از سراسر جهان را در برابر هم قرار میدهد—جایی است که برنده عنوان شاه شمن را به دست میآورد. این عنوان به دارندهاش اجازه میدهد تا با «روح بزرگ» ارتباط برقرار کرده و جهان را آنطور که میخواهد شکل دهد.
شبی، «مانتا اویامادا» دانشآموزی عادی در راه مدرسه دیر میکند و تصمیم میگیرد از قبرستان محلی میانبُر بزند. او پسری تنها را میبیند که روی یک سنگقبر نشسته و از او دعوت میکند با «آنها» به تماشای ستارهها بنشیند. وقتی مانتا متوجه میشود منظور پسر از «آنها»، خودش و دوستان روحیاش است، وحشتزده فرار میکند. بعدها پسر خود را «یو آساکورا»، شمنی در حال آموزش، معرفی میکند و قدرتهایش را نشان میدهد: او با همکاری روح یک سامورایی ششصدساله به نام «آمیدامارو»، مانتا را از دست گروهی اراذل نجات میدهد. یو به خاطر توانایی مانتا در دیدن ارواح، با او دوست میشود و به همراه آمیدامارو، راهی میشوند تا به هدف یو برای تبدیل شدن به شاه شمن بعدی جامه عمل بپوشانند.
Ragna Crimson
در جهانی که اژدهاها بر آسمان، دریا و زمین حکم میرانند، کسانی که میخواهند با آنها بجنگند و پیروز شوند، باید از مرزهای قدرت عادی انسان فراتر روند. «راگنا»، شکارچی اژدها، که مصمم است به هر قیمتی پیروز شود، با «کریمسون» مرموز همراه میشود. انگیزههای کریمسون ممکن است نامعلوم باشد، اما هدفشان یکی است: نابود کردن فرمانروایان اژدها.
در جهانی که اژدهاها بر آسمان، دریا و زمین حکم میرانند، کسانی که میخواهند با آنها بجنگند و پیروز شوند، باید از مرزهای قدرت عادی انسان فراتر روند. «راگنا»، شکارچی اژدها، که مصمم است به هر قیمتی پیروز شود، با «کریمسون» مرموز همراه میشود. انگیزههای کریمسون ممکن است نامعلوم باشد، اما هدفشان یکی است: نابود کردن فرمانروایان اژدها.
Black★Rock Shooter: Innocent Soul
در «هازاما»، جهانی میان بهشت و زمین، ارواح متکبر انسانها در وضعیتی شبیه برزخ وجود دارند. افراد خودخواهی که نمیتوانند فراتر از توهمات خود را ببینند، «فانتوم»های منحصربهفردی پدید میآورند که میتوانند شکل هر چیزی از یک مدرسه تا یک شهر کامل را به خود بگیرند. دیگر ارواح بداقبال به سمت فانتومهای تنها کشیده شده و درون آنها گرفتار میشوند، محکوم به آنکه در نهایت در خودبینی روح خودخواه مستحیل شوند.
«راک» یک سرباز در ارتش بلک راک شوتر است و شریک او «رون»، سلاحی مارگونه، هوشمند و دگرگونشونده است. مأموریت آنها نفوذ به فانتومها و بازپسگیری ارواح از سرچشمههایشان است تا آنها را به جایی ببرند که بتوانند پاک شوند و در نهایت به بهشت عروج کنند. با این حال، تلاشهای این دو توسط «دد»، یکی دیگر از بلک راک شوترها، مختل میشود—کسی که از کمک به گناهکاران برای رستگاری بیزار است و در عوض، ارواح را میبلعد و نابودشان میکند.
در «هازاما»، جهانی میان بهشت و زمین، ارواح متکبر انسانها در وضعیتی شبیه برزخ وجود دارند. افراد خودخواهی که نمیتوانند فراتر از توهمات خود را ببینند، «فانتوم»های منحصربهفردی پدید میآورند که میتوانند شکل هر چیزی از یک مدرسه تا یک شهر کامل را به خود بگیرند. دیگر ارواح بداقبال به سمت فانتومهای تنها کشیده شده و درون آنها گرفتار میشوند، محکوم به آنکه در نهایت در خودبینی روح خودخواه مستحیل شوند.
«راک» یک سرباز در ارتش بلک راک شوتر است و شریک او «رون»، سلاحی مارگونه، هوشمند و دگرگونشونده است. مأموریت آنها نفوذ به فانتومها و بازپسگیری ارواح از سرچشمههایشان است تا آنها را به جایی ببرند که بتوانند پاک شوند و در نهایت به بهشت عروج کنند. با این حال، تلاشهای این دو توسط «دد»، یکی دیگر از بلک راک شوترها، مختل میشود—کسی که از کمک به گناهکاران برای رستگاری بیزار است و در عوض، ارواح را میبلعد و نابودشان میکند.
Tower of God
بام بیستوپنجم تمام عمرش تنها بود تا اینکه راشل را ملاقات کرد. اما حالا راشل تصمیم گرفته از برج بالا برود و حاضر است برای این کار بام را پشت سر بگذارد. پس از آنکه راشل در پردهای از نور ناپدید میشود، بام به دنبال او میرود و سوگند میخورد که از برج بالا برود به امید آنکه دوباره او را ملاقات کند. اما برج مکانی خطرناک پر از رازهای کهن، هیولاهای هولناک و انسانهای شرور است. هر طبقه توسط یک «مدیر» محافظت میشود که چالشگران جسور را با آزمونهای طاقتفرسا میآزماید و آنها را تا مرز توانشان پیش میبرد. هنگامی که بام با «هِدون»، مدیر طبقه اول، روبهرو میشود، درمییابد که او یک «بیقاعده» است—کسی که توسط برج انتخاب نشده اما توانسته بهطور مستقل وارد آن شود؛ رخدادی بسیار نادر در برج. با وجود این کشف، مسیر پیش رویش روشن است: چه ثروت، چه قدرت، چه شکوه، یا حتی دیدار دوباره با راشل—تمامی خواستهها در بالای برج محقق خواهند شد.
بام بیستوپنجم تمام عمرش تنها بود تا اینکه راشل را ملاقات کرد. اما حالا راشل تصمیم گرفته از برج بالا برود و حاضر است برای این کار بام را پشت سر بگذارد. پس از آنکه راشل در پردهای از نور ناپدید میشود، بام به دنبال او میرود و سوگند میخورد که از برج بالا برود به امید آنکه دوباره او را ملاقات کند. اما برج مکانی خطرناک پر از رازهای کهن، هیولاهای هولناک و انسانهای شرور است. هر طبقه توسط یک «مدیر» محافظت میشود که چالشگران جسور را با آزمونهای طاقتفرسا میآزماید و آنها را تا مرز توانشان پیش میبرد. هنگامی که بام با «هِدون»، مدیر طبقه اول، روبهرو میشود، درمییابد که او یک «بیقاعده» است—کسی که توسط برج انتخاب نشده اما توانسته بهطور مستقل وارد آن شود؛ رخدادی بسیار نادر در برج. با وجود این کشف، مسیر پیش رویش روشن است: چه ثروت، چه قدرت، چه شکوه، یا حتی دیدار دوباره با راشل—تمامی خواستهها در بالای برج محقق خواهند شد.
Ori no Naka no Soloist
شهر زندان، که بیش از پانصد هزار نفر را در خود جای داده است، غیرقابل فرار است. با نظارت دائمی هزاران نگهبان ربات، ساکنان آن شانس اندکی برای فرار دارند. «کلویی»، دختری هفتساله، تمام عمرش را در این شهر دلگیر گذرانده است. او که توسط والدینش رها شده، روزهایش را همراه با برادر کوچکش «راک» میگذراند. از آنجا که خیابانها پر از جنایتکاران خطرناک است، او هرگز از خانه بیرون نرفته و هدف زندگیاش را در مراقبت از برادرش یافته است. شبی، پس از آنکه متوجه میشود همسایههایش قصد فرار دارند، کلویی در حالی که راک را در آغوش دارد، پنهانی آنها را دنبال میکند. اما زمانی که اوضاع در جریان فرار خراب میشود، از برادرش جدا میشود. در مواجهه با واقعیت تلخ، او ناخواسته بدون برادرش میگریزد و به این امید دل میبندد که او زنده بماند تا روزی که بتواند بازگردد. یازده سال بعد، پس از صیقل دادن تواناییهای رزمیاش، کلویی با عزمی راسخ به شهر زندان بازمیگردد تا برادری را که سالها پیش قول داده بود از او محافظت کند، جستجو کند.
شهر زندان، که بیش از پانصد هزار نفر را در خود جای داده است، غیرقابل فرار است. با نظارت دائمی هزاران نگهبان ربات، ساکنان آن شانس اندکی برای فرار دارند. «کلویی»، دختری هفتساله، تمام عمرش را در این شهر دلگیر گذرانده است. او که توسط والدینش رها شده، روزهایش را همراه با برادر کوچکش «راک» میگذراند. از آنجا که خیابانها پر از جنایتکاران خطرناک است، او هرگز از خانه بیرون نرفته و هدف زندگیاش را در مراقبت از برادرش یافته است. شبی، پس از آنکه متوجه میشود همسایههایش قصد فرار دارند، کلویی در حالی که راک را در آغوش دارد، پنهانی آنها را دنبال میکند. اما زمانی که اوضاع در جریان فرار خراب میشود، از برادرش جدا میشود. در مواجهه با واقعیت تلخ، او ناخواسته بدون برادرش میگریزد و به این امید دل میبندد که او زنده بماند تا روزی که بتواند بازگردد. یازده سال بعد، پس از صیقل دادن تواناییهای رزمیاش، کلویی با عزمی راسخ به شهر زندان بازمیگردد تا برادری را که سالها پیش قول داده بود از او محافظت کند، جستجو کند.
Samurai 8: Hachimaru Den
او نمیتواند بدود! او نمیتواند غذای سفت بخورد. پسری به نام «هاچیمارو» از این ضعیفتر نمیشود. اما رویای او این است که یک سامورایی شود. برای پسری که حتی بدون کمک پدرش قادر به زنده ماندن نیست، آن رویا غیرممکن به نظر میرسید. اما وقتی یک گربه سامورایی در برابرش ظاهر میشود، تمام زندگیاش تغییر خواهد کرد! یک خالق افسانهای مانگا و یک ستارهی نوظهور گرد هم آمدهاند تا این حماسهی علمیتخیلی سامورایی را برای شما به ارمغان بیاورند!
او نمیتواند بدود! او نمیتواند غذای سفت بخورد. پسری به نام «هاچیمارو» از این ضعیفتر نمیشود. اما رویای او این است که یک سامورایی شود. برای پسری که حتی بدون کمک پدرش قادر به زنده ماندن نیست، آن رویا غیرممکن به نظر میرسید. اما وقتی یک گربه سامورایی در برابرش ظاهر میشود، تمام زندگیاش تغییر خواهد کرد! یک خالق افسانهای مانگا و یک ستارهی نوظهور گرد هم آمدهاند تا این حماسهی علمیتخیلی سامورایی را برای شما به ارمغان بیاورند!
Mononoke Hime
آشیتاکا، شاهزادهای از قبیلهای دور، میگردد که در اثر نفرین یک گراز خبیث (تاتاریگامی) دچار بیماری مرگبار میشود. او برای یافتن درمان، به سمت غرب ژاپن سفر میکند و در آنجا وارد درگیری میان انسانها (رهبرشان خانم ابوشی و شهر آهن) و ارواح جنگل (به رهبری گرگها و دختر جنگل، سان/شاهزاده مونونوکه) میشود.
آشیتاکا، شاهزادهای از قبیلهای دور، میگردد که در اثر نفرین یک گراز خبیث (تاتاریگامی) دچار بیماری مرگبار میشود. او برای یافتن درمان، به سمت غرب ژاپن سفر میکند و در آنجا وارد درگیری میان انسانها (رهبرشان خانم ابوشی و شهر آهن) و ارواح جنگل (به رهبری گرگها و دختر جنگل، سان/شاهزاده مونونوکه) میشود.
Shingeki no Kyojin: Kuinaki Sentaku
یک مانگای شوجوی فرعی که بر گذشتهی لیوای و اروین تمرکز دارد. اروین اسمیت جوان ستارهای در حال ظهور در لژیون شناسایی است، تنها امید بشریت برای شکست دادن هیولاهای آدمخوار معروف به تایتانها. بیرحم و بیاحساس، ذهن اروین وقف استراتژیها و دسیسههاست. اما در زیر پای او دنیای دیگری به نام «زیرزمین» قرار دارد، جایی که انسانها در میان زبالههایی که پایتخت دور میاندازد به دنیا میآیند و میمیرند. در اینجا، خلافکاری به نام لیوای با زیرکی و چابکیاش زنده میماند. اما وقتی این دو مرد جاهطلب راه یکدیگر را قطع میکنند، کدامیک خود را قویتر ثابت خواهد کرد؟
یک مانگای شوجوی فرعی که بر گذشتهی لیوای و اروین تمرکز دارد. اروین اسمیت جوان ستارهای در حال ظهور در لژیون شناسایی است، تنها امید بشریت برای شکست دادن هیولاهای آدمخوار معروف به تایتانها. بیرحم و بیاحساس، ذهن اروین وقف استراتژیها و دسیسههاست. اما در زیر پای او دنیای دیگری به نام «زیرزمین» قرار دارد، جایی که انسانها در میان زبالههایی که پایتخت دور میاندازد به دنیا میآیند و میمیرند. در اینجا، خلافکاری به نام لیوای با زیرکی و چابکیاش زنده میماند. اما وقتی این دو مرد جاهطلب راه یکدیگر را قطع میکنند، کدامیک خود را قویتر ثابت خواهد کرد؟
Shingeki no Kyojin: Lost Girls
پیوستن به پلیس نظامی زندگی آرامی را برای آنی لئونهارت در داخل دیوارها فراهم کرده است. با این حال، همهچیز آنطور که به نظر میرسد آرام نیست. در حالی که از گناهان گذشتهاش عذاب میکشد، آنی باید مأموریتی شخصی را به انجام برساند—و شکست در آن گزینهای نیست. هنگام تلاش برای کنار آمدن با فشار فزاینده، هماتاقیاش «هیچ درایس» از او میخواهد لطف قدیمیای را جبران کند و پرونده «کارلی استراتمن»، دختر گمشده رئیس یک شرکت بازرگانی بانفوذ را بررسی کند. با وجود بیمیلی اولیه، آنی درخواست را میپذیرد، زیرا باور دارد این تحقیق میتواند حواسش را از کشمکشهای درونیاش پرت کند. در همین حال، «میکاسا آکرمن» شروع به مرور گذشتهاش میکند و به این میاندیشد که دوران کودکیاش در دنیایی عاری از تایتانها چگونه میتوانست باشد.
پیوستن به پلیس نظامی زندگی آرامی را برای آنی لئونهارت در داخل دیوارها فراهم کرده است. با این حال، همهچیز آنطور که به نظر میرسد آرام نیست. در حالی که از گناهان گذشتهاش عذاب میکشد، آنی باید مأموریتی شخصی را به انجام برساند—و شکست در آن گزینهای نیست. هنگام تلاش برای کنار آمدن با فشار فزاینده، هماتاقیاش «هیچ درایس» از او میخواهد لطف قدیمیای را جبران کند و پرونده «کارلی استراتمن»، دختر گمشده رئیس یک شرکت بازرگانی بانفوذ را بررسی کند. با وجود بیمیلی اولیه، آنی درخواست را میپذیرد، زیرا باور دارد این تحقیق میتواند حواسش را از کشمکشهای درونیاش پرت کند. در همین حال، «میکاسا آکرمن» شروع به مرور گذشتهاش میکند و به این میاندیشد که دوران کودکیاش در دنیایی عاری از تایتانها چگونه میتوانست باشد.