محبوبترین آثار شوونن
Solo Leveling
Ao no Hako
Tokyo Revengers
Jibaku Shounen Hanako-kun
Kaijuu 8-gou
Bungou Stray Dogs: Beast
Wild Strawberry
Bungou Stray Dogs: Dazai, Chuuya, Juugosai
Jujutsu Kaisen 0
شوونن (40 اثر)
Ao no Hako
تایکی اینوماتا، دانشآموز سال سوم راهنمایی، در آکادمی ایمی تحصیل میکند؛ مدرسهای یکپارچه با برنامهای قوی در زمینه ورزش. او به تیم بدمینتون دبیرستان پیوسته و تلاش میکند تا هرچه زودتر در تمرینات آزاد شرکت کند. اما هر چقدر هم زود برسد، همیشه دومین نفری است که وارد سالن ورزشی میشود. نفر اول همیشه چیناتسو کانو است؛ دانشآموز سال اول دبیرستان و کسی که تایکی به او علاقه دارد.
چیناتسو ستارهی نوظهور تیم بسکتبال است و فاصلهی میان او و تایکی بسیار زیاد به نظر میرسد. با اینکه تایکی بازیکن خوبی در بدمینتون است، اما محبوبیت او اصلاً قابل مقایسه با چیناتسو نیست و همین موضوع باعث میشود احتمال اینکه احساساتش پاسخ داده شود، کمتر شود. اما در یک پیچش عجیب سرنوشت، چیناتسو به خانهی تایکی نقل مکان میکند!
تایکی که میخواهد همسطح و شایستهی چیناتسو شود، تصمیم میگیرد رویای مشترکی را دنبال کند: شرکت در مسابقات کشوری. او تمریناتش را با جدیت بیشتری آغاز میکند، تنها برای اینکه رابطهای قوی با همخانهای جدیدش بسازد.
تایکی اینوماتا، دانشآموز سال سوم راهنمایی، در آکادمی ایمی تحصیل میکند؛ مدرسهای یکپارچه با برنامهای قوی در زمینه ورزش. او به تیم بدمینتون دبیرستان پیوسته و تلاش میکند تا هرچه زودتر در تمرینات آزاد شرکت کند. اما هر چقدر هم زود برسد، همیشه دومین نفری است که وارد سالن ورزشی میشود. نفر اول همیشه چیناتسو کانو است؛ دانشآموز سال اول دبیرستان و کسی که تایکی به او علاقه دارد.
چیناتسو ستارهی نوظهور تیم بسکتبال است و فاصلهی میان او و تایکی بسیار زیاد به نظر میرسد. با اینکه تایکی بازیکن خوبی در بدمینتون است، اما محبوبیت او اصلاً قابل مقایسه با چیناتسو نیست و همین موضوع باعث میشود احتمال اینکه احساساتش پاسخ داده شود، کمتر شود. اما در یک پیچش عجیب سرنوشت، چیناتسو به خانهی تایکی نقل مکان میکند!
تایکی که میخواهد همسطح و شایستهی چیناتسو شود، تصمیم میگیرد رویای مشترکی را دنبال کند: شرکت در مسابقات کشوری. او تمریناتش را با جدیت بیشتری آغاز میکند، تنها برای اینکه رابطهای قوی با همخانهای جدیدش بسازد.
Wild Strawberry
گرچه با هم نسبت خونی ندارند، کینگو و کایانو در یتیمخانه با هم بزرگ شدهاند و نزدیکترین چیزی هستند که هر کدام به خانواده دارند. وقتی به نظر میرسد رؤیای آنها برای به فرزندی پذیرفته شدن قرار است تحقق پیدا کند، والدین جدیدشان در واقع جینکا از آب درمیآیند! درست در لحظهای که کینگو در آستانه خورده شدن است، جینکایی در وجود کایانو شکوفا میشود... اما جینکای او بسیار متفاوت است. او نه قصد آسیب رساندن به کینگو را دارد و نه به دیگر انسانها. کینگو باید هر کاری بکند تا بیماری خواهرش را پنهان نگه دارد، تا مبادا هرس شود. یک روز، در حالیکه بهعنوان یک سرباز ردهپایین برای نیروهای تشییع گل کار میکرد، هشدار حضور یک جینکا نزدیک آپارتمانش را دریافت میکند. او با عجله خودش را به صحنه میرساند و میبیند کایانو محاصره شده است؛ در تلاش برای نجاتش، گلولهای در سرش میخورد. اما وقتی به هوش میآید، خودش را در یک مرکز هرس اسرارآمیز مییابد، خواهرش ناپدید شده و او نیز اکنون به جینکا آلوده شده است—کایانو.
گرچه با هم نسبت خونی ندارند، کینگو و کایانو در یتیمخانه با هم بزرگ شدهاند و نزدیکترین چیزی هستند که هر کدام به خانواده دارند. وقتی به نظر میرسد رؤیای آنها برای به فرزندی پذیرفته شدن قرار است تحقق پیدا کند، والدین جدیدشان در واقع جینکا از آب درمیآیند! درست در لحظهای که کینگو در آستانه خورده شدن است، جینکایی در وجود کایانو شکوفا میشود... اما جینکای او بسیار متفاوت است. او نه قصد آسیب رساندن به کینگو را دارد و نه به دیگر انسانها. کینگو باید هر کاری بکند تا بیماری خواهرش را پنهان نگه دارد، تا مبادا هرس شود. یک روز، در حالیکه بهعنوان یک سرباز ردهپایین برای نیروهای تشییع گل کار میکرد، هشدار حضور یک جینکا نزدیک آپارتمانش را دریافت میکند. او با عجله خودش را به صحنه میرساند و میبیند کایانو محاصره شده است؛ در تلاش برای نجاتش، گلولهای در سرش میخورد. اما وقتی به هوش میآید، خودش را در یک مرکز هرس اسرارآمیز مییابد، خواهرش ناپدید شده و او نیز اکنون به جینکا آلوده شده است—کایانو.
Kintoki: Kinmezoku no Toki
روزی روزگاری، قبیلهی «کینمه» قبیلهای خارقالعاده بود که به خاطر قدرت جسمانی شگفتانگیز و چشمان طلاییشان شناخته میشدند. به همین دلیل آنها بهعنوان خدایان جنگ مورد ستایش قرار میگرفتند، اما اکنون این قبیله بهخاطر طول عمر کوتاهشان آرامآرام رو به نابودی است. درست زمانی که تقریباً همه وجودشان را فراموش کرده بودند، پسری مرموز با چشمان طلایی وارد ماجرا میشود...
روزی روزگاری، قبیلهی «کینمه» قبیلهای خارقالعاده بود که به خاطر قدرت جسمانی شگفتانگیز و چشمان طلاییشان شناخته میشدند. به همین دلیل آنها بهعنوان خدایان جنگ مورد ستایش قرار میگرفتند، اما اکنون این قبیله بهخاطر طول عمر کوتاهشان آرامآرام رو به نابودی است. درست زمانی که تقریباً همه وجودشان را فراموش کرده بودند، پسری مرموز با چشمان طلایی وارد ماجرا میشود...
Burn the Witch
این داستان در ریورس لندن (Reverse London) جریان دارد؛ دنیای پنهانی در زیر لندن.
«نینی اسپانگکول» رهبر گروه دخترانهی محبوب Cecile Die Twice است، اما جاهطلبیهای او فراتر از یک حرفهی موسیقی موفق است. او به همراه شریکش «نوئل (نیها) نیهاشی» بهعنوان جادوگران در سازمانی به نام Wing Bind فعالیت میکنند—تشکیلاتی که وظیفهی مدیریت و کنترل اژدهاها را بر عهده دارد.
این موجودات قدرتمند در گذشته مسئول بیش از نیمی از تلفات شهر بودند، پیش از آنکه «ریورس لندن» از «فرانت لندن» جدا شود. چون بیشتر مردم فرانت لندن قادر به دیدن اژدهاها نیستند، وجودشان به افسانه تبدیل شده است. اما مردم ریورس لندن در خط مقدم نبرد با آنها قرار دارند. به همین دلیل Wing Bind تأسیس شد و هرگونه تماس افراد بدون مجوز با اژدهاها ممنوع گردید.
ماجرا زمانی برای نینی و نوئل پیچیده میشود که مسئول مراقبت از «بالگو یُوِین پارکس» و سگش «اوسوشی-چان» میشوند. بالگو دائماً دردسر درست میکند و دخترها را ناچار میسازد پیامدها را جمع کنند. اوضاع وقتی بدتر میشود که «میسی بالجور»، همگروهی سابق نینی، در ریورس لندن ظاهر میشود—آن هم با یک اژدها در کنارش.
این داستان در ریورس لندن (Reverse London) جریان دارد؛ دنیای پنهانی در زیر لندن.
«نینی اسپانگکول» رهبر گروه دخترانهی محبوب Cecile Die Twice است، اما جاهطلبیهای او فراتر از یک حرفهی موسیقی موفق است. او به همراه شریکش «نوئل (نیها) نیهاشی» بهعنوان جادوگران در سازمانی به نام Wing Bind فعالیت میکنند—تشکیلاتی که وظیفهی مدیریت و کنترل اژدهاها را بر عهده دارد.
این موجودات قدرتمند در گذشته مسئول بیش از نیمی از تلفات شهر بودند، پیش از آنکه «ریورس لندن» از «فرانت لندن» جدا شود. چون بیشتر مردم فرانت لندن قادر به دیدن اژدهاها نیستند، وجودشان به افسانه تبدیل شده است. اما مردم ریورس لندن در خط مقدم نبرد با آنها قرار دارند. به همین دلیل Wing Bind تأسیس شد و هرگونه تماس افراد بدون مجوز با اژدهاها ممنوع گردید.
ماجرا زمانی برای نینی و نوئل پیچیده میشود که مسئول مراقبت از «بالگو یُوِین پارکس» و سگش «اوسوشی-چان» میشوند. بالگو دائماً دردسر درست میکند و دخترها را ناچار میسازد پیامدها را جمع کنند. اوضاع وقتی بدتر میشود که «میسی بالجور»، همگروهی سابق نینی، در ریورس لندن ظاهر میشود—آن هم با یک اژدها در کنارش.
Jibaku Shounen Hanako-kun
شایعات ماوراءالطبیعه سراسر دبیرستان کامامه آکادمی را فرا گرفتهاند؛ بهویژه «هفت راز» مدرسه. یکی از این رازها افسانهٔ هاناکو-سان است؛ روح دختری جوان که در دستشویی دخترانه طبقهٔ سوم ساختمان قدیمی مدرسه سکونت دارد و گفته میشود هر آرزویی را که احضارشکنندهاش بخواهد برآورده میکند. ننۀ یاشیرو، دانشآموز سال اول دبیرستان که شدیداً به محبت نیاز دارد، با شجاعت هاناکو-سان را احضار میکند، اما هاناکویی که جلویش ظاهر میشود پسری است!
هاناکو-کون ادعا میکند هیچ شیء جادویی قابلاستفادهای در اختیار ندارد؛ ننه هم با روشهای مختلف سعی میکند توجه معشوقهاش را جلب کند. وقتی ناامیدیاش به اوج میرسد، با خوردن فلس یک پری دریایی دچار مشکل میشود و به ماهی تبدیل میگردد. هاناکو-کون او را نجات میدهد و سرنوشتشان را به هم پیوند میزند؛ در مقابل این کمک، ننه باید دستیار او شود. حال که در دنیای فراطبیعی گرفتار آمده است، ننه به زودی درمییابد که رازهای هفتگانهٔ مدرسه بیش از شایعات سطحی هستند.
شایعات ماوراءالطبیعه سراسر دبیرستان کامامه آکادمی را فرا گرفتهاند؛ بهویژه «هفت راز» مدرسه. یکی از این رازها افسانهٔ هاناکو-سان است؛ روح دختری جوان که در دستشویی دخترانه طبقهٔ سوم ساختمان قدیمی مدرسه سکونت دارد و گفته میشود هر آرزویی را که احضارشکنندهاش بخواهد برآورده میکند. ننۀ یاشیرو، دانشآموز سال اول دبیرستان که شدیداً به محبت نیاز دارد، با شجاعت هاناکو-سان را احضار میکند، اما هاناکویی که جلویش ظاهر میشود پسری است!
هاناکو-کون ادعا میکند هیچ شیء جادویی قابلاستفادهای در اختیار ندارد؛ ننه هم با روشهای مختلف سعی میکند توجه معشوقهاش را جلب کند. وقتی ناامیدیاش به اوج میرسد، با خوردن فلس یک پری دریایی دچار مشکل میشود و به ماهی تبدیل میگردد. هاناکو-کون او را نجات میدهد و سرنوشتشان را به هم پیوند میزند؛ در مقابل این کمک، ننه باید دستیار او شود. حال که در دنیای فراطبیعی گرفتار آمده است، ننه به زودی درمییابد که رازهای هفتگانهٔ مدرسه بیش از شایعات سطحی هستند.
Slam Dunk
هانامیچی ساکوراگی، نوجوان قدبلند و پر سر و صدا با موهای سرخ شعلهای و نیروی جسمانی فراتر از سنش، مشتاق است به رکورد ۵۰ بار شکست در پیدا کردن همدم پایان دهد و بالاخره در اولین سال تحصیلش در دبیرستان شُوهُکو موفق شود دختری را به دست آورد. اما شهرتش به دردسرسازی و خرابکاری پیش از او رسیده و بیشتر دانشآموزان هممدرسهایاش او را مثل یک بیماری واگیردار از خود دور میکنند. در پایان اولین روز مدرسه، او تنها دو فکر قوی در ذهن دارد: «از بسکتبال متنفرم» و «به یک همدم نیاز دارم.»
هاروکو آکاگی، بیاطلاع از سابقه بدرفتاریهای هانامیچی، متوجه قد بلند او میشود و ناخواسته به سراغش میآید و میپرسد که آیا بسکتبال را دوست دارد یا نه. هانامیچی که از اینکه دختری با او صحبت میکند هیجانزده شده، بیاختیار با صدای بلند «بله» میگوید، با وجود اینکه در واقعیت از بسکتبال خوشش نمیآید. در سالن ورزشی، هاروکو از او میپرسد که آیا میتواند دانک بزند یا نه. هانامیچی که کاملاً تازهکار است، توپ را در دست میگیرد و برای پرش آماده میشود... اما بیش از حد میپرد و سرش را محکم به تختهی بسکتبال میکوبد.
هاروکو که از تواناییهای فیزیکی تقریباً غیرانسانی او شگفتزده شده، سریعاً این موضوع را به کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه اطلاع میدهد. همین اتفاق باعث میشود هانامیچی ناخواسته وارد دنیای رقابت و بسکتبال شود؛ دنیایی که در ابتدا تنها به خاطر دختری ناشناس پا به آن گذاشته بود، اما خیلی زود درمییابد بسکتبال چیزی فراتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
هانامیچی ساکوراگی، نوجوان قدبلند و پر سر و صدا با موهای سرخ شعلهای و نیروی جسمانی فراتر از سنش، مشتاق است به رکورد ۵۰ بار شکست در پیدا کردن همدم پایان دهد و بالاخره در اولین سال تحصیلش در دبیرستان شُوهُکو موفق شود دختری را به دست آورد. اما شهرتش به دردسرسازی و خرابکاری پیش از او رسیده و بیشتر دانشآموزان هممدرسهایاش او را مثل یک بیماری واگیردار از خود دور میکنند. در پایان اولین روز مدرسه، او تنها دو فکر قوی در ذهن دارد: «از بسکتبال متنفرم» و «به یک همدم نیاز دارم.»
هاروکو آکاگی، بیاطلاع از سابقه بدرفتاریهای هانامیچی، متوجه قد بلند او میشود و ناخواسته به سراغش میآید و میپرسد که آیا بسکتبال را دوست دارد یا نه. هانامیچی که از اینکه دختری با او صحبت میکند هیجانزده شده، بیاختیار با صدای بلند «بله» میگوید، با وجود اینکه در واقعیت از بسکتبال خوشش نمیآید. در سالن ورزشی، هاروکو از او میپرسد که آیا میتواند دانک بزند یا نه. هانامیچی که کاملاً تازهکار است، توپ را در دست میگیرد و برای پرش آماده میشود... اما بیش از حد میپرد و سرش را محکم به تختهی بسکتبال میکوبد.
هاروکو که از تواناییهای فیزیکی تقریباً غیرانسانی او شگفتزده شده، سریعاً این موضوع را به کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه اطلاع میدهد. همین اتفاق باعث میشود هانامیچی ناخواسته وارد دنیای رقابت و بسکتبال شود؛ دنیایی که در ابتدا تنها به خاطر دختری ناشناس پا به آن گذاشته بود، اما خیلی زود درمییابد بسکتبال چیزی فراتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
ST&RS
در تاریخ ۱۰ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۳:۰۲:۴۰ بامداد به وقت UTC، زمین پیامی ساده از فضا دریافت کرد: دیدار در مریخ در تاریخ ۷ ژوئیه ۲۰۳۵. با احتمال کشف گونهای میانستارهای در افق، دانشمندان سراسر جهان به رقابتی ناامیدانه برای توسعه پیشرفتهترین فناوری و اعزام انسان به سیاره سرخ پرداختند. در همان روز و دقیقاً همان زمان، نوزاد «ماهو شیرافونه» نخستین کلمهاش را بر زبان آورد—«مریخ».
سالها بعد، همزمان با زمان ثبتنام دبیرستان، ماهو که شیفتهی فضاست، چشم به «آکادمی فضایی» معتبر دوخته است. این مؤسسه تنها حدود یک درصد از متقاضیان را میپذیرد، اما ثبتنام در آن فرصتی است برای ماهو تا رویای رفتن به مریخ در آن تاریخ تعیینشده را محقق کند. همراه با دوست دوران کودکیاش «مگورو هوشیهارا» و همکلاسیاش «واتارو آماچی»، ماهو آزمون دو هفتهای پذیرش آکادمی را آغاز میکند.
در برابر رقابتی سرسخت با برخی از بهترین نامزدهای فضانوردی، شانس ماهو برای رسیدن به قله بسیار ناچیز به نظر میرسد. جالب آنکه «فیفی کالینز»، مدیر آکادمی، گمان میبرد ماهو ممکن است بخش حیاتی از مأموریت ۷ ژوئیه باشد. با این احتمال که سرنوشتش پیشاپیش در ستارگان نوشته شده باشد، ماهو خود را آماده میکند تا در این آزمون سرنوشتساز پایداری کند.
در تاریخ ۱۰ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۳:۰۲:۴۰ بامداد به وقت UTC، زمین پیامی ساده از فضا دریافت کرد: دیدار در مریخ در تاریخ ۷ ژوئیه ۲۰۳۵. با احتمال کشف گونهای میانستارهای در افق، دانشمندان سراسر جهان به رقابتی ناامیدانه برای توسعه پیشرفتهترین فناوری و اعزام انسان به سیاره سرخ پرداختند. در همان روز و دقیقاً همان زمان، نوزاد «ماهو شیرافونه» نخستین کلمهاش را بر زبان آورد—«مریخ».
سالها بعد، همزمان با زمان ثبتنام دبیرستان، ماهو که شیفتهی فضاست، چشم به «آکادمی فضایی» معتبر دوخته است. این مؤسسه تنها حدود یک درصد از متقاضیان را میپذیرد، اما ثبتنام در آن فرصتی است برای ماهو تا رویای رفتن به مریخ در آن تاریخ تعیینشده را محقق کند. همراه با دوست دوران کودکیاش «مگورو هوشیهارا» و همکلاسیاش «واتارو آماچی»، ماهو آزمون دو هفتهای پذیرش آکادمی را آغاز میکند.
در برابر رقابتی سرسخت با برخی از بهترین نامزدهای فضانوردی، شانس ماهو برای رسیدن به قله بسیار ناچیز به نظر میرسد. جالب آنکه «فیفی کالینز»، مدیر آکادمی، گمان میبرد ماهو ممکن است بخش حیاتی از مأموریت ۷ ژوئیه باشد. با این احتمال که سرنوشتش پیشاپیش در ستارگان نوشته شده باشد، ماهو خود را آماده میکند تا در این آزمون سرنوشتساز پایداری کند.
Fumetsu no Anata e
موجودی اسرارآمیز و جاودانه، بدون احساس و هویت، به زمین فرستاده میشود. با این حال، او توانایی گرفتن شکل موجوداتی را دارد که نیروی محرکهی قویای در درونشان هست.
در ابتدا، او به شکل یک کره است. سپس خود را به شکل سنگ درمیآورد. با پایین آمدن دما و بارش برف بر روی خزهها، خزهها را به خود میگیرد. وقتی گرگی زخمی و تنها با لنگلنگان از کنار میگذرد و روی زمین میافتد تا بمیرد، شکل آن حیوان را به خود میگیرد. در نهایت، او به خودآگاهی میرسد و شروع به عبور از سرزمین یخزده و خالی میکند تا اینکه با پسری برخورد میکند.
آن پسر در شهری متروکه زندگی میکند، شهری که بزرگترها سالها پیش آن را ترک کردند و بهدنبال بهشتی رفتند که گفته میشد فراتر از دریایی بیپایان از دشتهای سفید برف وجود دارد. اما تلاشهای آنها بینتیجه ماند و اکنون پسر در وضعیت بحرانی بهسر میبرد.
وقتی او شکل پسر را به خود میگیرد، سفری بیپایان را آغاز میکند تا به دنبال تجربهها، مکانها و آدمهای جدید بگردد.
موجودی اسرارآمیز و جاودانه، بدون احساس و هویت، به زمین فرستاده میشود. با این حال، او توانایی گرفتن شکل موجوداتی را دارد که نیروی محرکهی قویای در درونشان هست.
در ابتدا، او به شکل یک کره است. سپس خود را به شکل سنگ درمیآورد. با پایین آمدن دما و بارش برف بر روی خزهها، خزهها را به خود میگیرد. وقتی گرگی زخمی و تنها با لنگلنگان از کنار میگذرد و روی زمین میافتد تا بمیرد، شکل آن حیوان را به خود میگیرد. در نهایت، او به خودآگاهی میرسد و شروع به عبور از سرزمین یخزده و خالی میکند تا اینکه با پسری برخورد میکند.
آن پسر در شهری متروکه زندگی میکند، شهری که بزرگترها سالها پیش آن را ترک کردند و بهدنبال بهشتی رفتند که گفته میشد فراتر از دریایی بیپایان از دشتهای سفید برف وجود دارد. اما تلاشهای آنها بینتیجه ماند و اکنون پسر در وضعیت بحرانی بهسر میبرد.
وقتی او شکل پسر را به خود میگیرد، سفری بیپایان را آغاز میکند تا به دنبال تجربهها، مکانها و آدمهای جدید بگردد.
Samurai Champloo
«موگن» یک مزدور سرسخت و خشن است با تکنیکی مرگبار و چیزی برای از دست دادن ندارد. «جین» یک سامورایی منضبط است که به همان اندازه که مرموز و آرام است،致مرگبار نیز هست. «فو» یک پیشخدمت جوان با قلبی مهربان است که در لحظات غیرمنتظره توانایی و ابتکار عملش آشکار میشود. این سه همراه نامحتمل در آستانه سفری هستند که زندگی همهشان را دگرگون خواهد کرد.
آنها در جستوجوی خطرناک یک سامورایی مرموز قدم میگذارند، سفری که باعث میشود این گروه پرجدل قهرمانان بارها درگیر麻 مشکلات شوند و دوباره از آنها جان سالم به در برند (هرچند شمارش این دفعات چندان بالا نیست). از اشراف بدبین و ظاهراً مؤدب گرفته تا خیانتکاریهای دنیای زیرزمینی ژاپن، موگن، جین و فو با تهدیدهایی از درون و بیرون روبهرو خواهند شد، در حالی که همزمان ستارههای پرتابی و توهینها را به سوی یکدیگر پرتاب میکنند.
ژاپن باستان در آستانه دریافت دوز致کشندهای از عدالت خیابانی به سبک چامپلو است—و هرگز دیگر مانند گذشته نخواهد بود.
«موگن» یک مزدور سرسخت و خشن است با تکنیکی مرگبار و چیزی برای از دست دادن ندارد. «جین» یک سامورایی منضبط است که به همان اندازه که مرموز و آرام است،致مرگبار نیز هست. «فو» یک پیشخدمت جوان با قلبی مهربان است که در لحظات غیرمنتظره توانایی و ابتکار عملش آشکار میشود. این سه همراه نامحتمل در آستانه سفری هستند که زندگی همهشان را دگرگون خواهد کرد.
آنها در جستوجوی خطرناک یک سامورایی مرموز قدم میگذارند، سفری که باعث میشود این گروه پرجدل قهرمانان بارها درگیر麻 مشکلات شوند و دوباره از آنها جان سالم به در برند (هرچند شمارش این دفعات چندان بالا نیست). از اشراف بدبین و ظاهراً مؤدب گرفته تا خیانتکاریهای دنیای زیرزمینی ژاپن، موگن، جین و فو با تهدیدهایی از درون و بیرون روبهرو خواهند شد، در حالی که همزمان ستارههای پرتابی و توهینها را به سوی یکدیگر پرتاب میکنند.
ژاپن باستان در آستانه دریافت دوز致کشندهای از عدالت خیابانی به سبک چامپلو است—و هرگز دیگر مانند گذشته نخواهد بود.
سال ۲۷۱۸ طبق تقویم امپراتوری است و «زیپانگ» (ژاپن) در نبردی عظیم با «ماجینکی»ها—وحشتهایی از آسمان که نیمهحیوان و نیمهماشیناند—فروپاشیده است. مردم که یکدیگر را آزرده و اخلاق خود را تباه کردهاند و دیگر آیندهای نمیبینند، برای زنده ماندن هر روز تلاش میکنند. جنگ ۷۰٪ از نژاد بشر را نابود کرد، اما در میان این تاریکی، هفت عضو «قبیله زایل» سر برآوردند تا رستگاری را برای انسانها به ارمغان بیاورند.
اکنون، ۵۰۰ سال بعد در سال ۳۲۱۸، سایههای شوم «ماجینکی» بار دیگر بر آنها سایه افکندهاند. این داستان «اکزامورای» است، داستان قبیله زایل، که تا پای جان برای محافظت از عشق، رؤیاها و خوشبختی خود خواهند جنگید. پس از ۵۰۰ سال بقا از وقایع ۲۷۱۸، نبرد نهایی هفت عضو قبیله زایل زیر این آسمان آبی آغاز میشود...
این داستان بر اساس اعضای گروه موسیقی مشهور ژاپنی EXILE ساخته شده است: هیرو، آتسوشی، تاکاهیرو، ماکیدای، ماتسو، اوسا و آکیرا.
سال ۲۷۱۸ طبق تقویم امپراتوری است و «زیپانگ» (ژاپن) در نبردی عظیم با «ماجینکی»ها—وحشتهایی از آسمان که نیمهحیوان و نیمهماشیناند—فروپاشیده است. مردم که یکدیگر را آزرده و اخلاق خود را تباه کردهاند و دیگر آیندهای نمیبینند، برای زنده ماندن هر روز تلاش میکنند. جنگ ۷۰٪ از نژاد بشر را نابود کرد، اما در میان این تاریکی، هفت عضو «قبیله زایل» سر برآوردند تا رستگاری را برای انسانها به ارمغان بیاورند.
اکنون، ۵۰۰ سال بعد در سال ۳۲۱۸، سایههای شوم «ماجینکی» بار دیگر بر آنها سایه افکندهاند. این داستان «اکزامورای» است، داستان قبیله زایل، که تا پای جان برای محافظت از عشق، رؤیاها و خوشبختی خود خواهند جنگید. پس از ۵۰۰ سال بقا از وقایع ۲۷۱۸، نبرد نهایی هفت عضو قبیله زایل زیر این آسمان آبی آغاز میشود...
این داستان بر اساس اعضای گروه موسیقی مشهور ژاپنی EXILE ساخته شده است: هیرو، آتسوشی، تاکاهیرو، ماکیدای، ماتسو، اوسا و آکیرا.
Shaman King
شمنها افرادی خارقالعادهاند که توانایی برقراری ارتباط با ارواح، اشباح و خدایانی را دارند که برای مردم عادی نامرئی هستند. «مبارزه شمنها»—یک تورنمنت باشکوه که هر پانصد سال یکبار برگزار میشود و شمنهایی از سراسر جهان را در برابر هم قرار میدهد—جایی است که برنده عنوان شاه شمن را به دست میآورد. این عنوان به دارندهاش اجازه میدهد تا با «روح بزرگ» ارتباط برقرار کرده و جهان را آنطور که میخواهد شکل دهد.
شبی، «مانتا اویامادا» دانشآموزی عادی در راه مدرسه دیر میکند و تصمیم میگیرد از قبرستان محلی میانبُر بزند. او پسری تنها را میبیند که روی یک سنگقبر نشسته و از او دعوت میکند با «آنها» به تماشای ستارهها بنشیند. وقتی مانتا متوجه میشود منظور پسر از «آنها»، خودش و دوستان روحیاش است، وحشتزده فرار میکند. بعدها پسر خود را «یو آساکورا»، شمنی در حال آموزش، معرفی میکند و قدرتهایش را نشان میدهد: او با همکاری روح یک سامورایی ششصدساله به نام «آمیدامارو»، مانتا را از دست گروهی اراذل نجات میدهد. یو به خاطر توانایی مانتا در دیدن ارواح، با او دوست میشود و به همراه آمیدامارو، راهی میشوند تا به هدف یو برای تبدیل شدن به شاه شمن بعدی جامه عمل بپوشانند.
شمنها افرادی خارقالعادهاند که توانایی برقراری ارتباط با ارواح، اشباح و خدایانی را دارند که برای مردم عادی نامرئی هستند. «مبارزه شمنها»—یک تورنمنت باشکوه که هر پانصد سال یکبار برگزار میشود و شمنهایی از سراسر جهان را در برابر هم قرار میدهد—جایی است که برنده عنوان شاه شمن را به دست میآورد. این عنوان به دارندهاش اجازه میدهد تا با «روح بزرگ» ارتباط برقرار کرده و جهان را آنطور که میخواهد شکل دهد.
شبی، «مانتا اویامادا» دانشآموزی عادی در راه مدرسه دیر میکند و تصمیم میگیرد از قبرستان محلی میانبُر بزند. او پسری تنها را میبیند که روی یک سنگقبر نشسته و از او دعوت میکند با «آنها» به تماشای ستارهها بنشیند. وقتی مانتا متوجه میشود منظور پسر از «آنها»، خودش و دوستان روحیاش است، وحشتزده فرار میکند. بعدها پسر خود را «یو آساکورا»، شمنی در حال آموزش، معرفی میکند و قدرتهایش را نشان میدهد: او با همکاری روح یک سامورایی ششصدساله به نام «آمیدامارو»، مانتا را از دست گروهی اراذل نجات میدهد. یو به خاطر توانایی مانتا در دیدن ارواح، با او دوست میشود و به همراه آمیدامارو، راهی میشوند تا به هدف یو برای تبدیل شدن به شاه شمن بعدی جامه عمل بپوشانند.
Shaman King Zero
مجموعهای از وانشاتها که شامل داستانهای مختلف شخصیتهای شاه شمن پیش از آغاز مجموعه اصلی است.
مجموعهای از وانشاتها که شامل داستانهای مختلف شخصیتهای شاه شمن پیش از آغاز مجموعه اصلی است.
Stigmata: Sekiren no Seija
پایان جنگ مقدس. پاپ برای سرکوب شاهدان باقیماندهای که با قدرت او مخالفت میکردند، دستور میدهد سکوت خبری درباره «معجزهای» که جنگ را پایان داد اعمال شود: ظهور پنج نفری که داغ مقدس—نشانهای خدا—را بر تن داشتند.
ده سال بعد... جناح شیطانی که در گذشته با قدرت واتیکان مخالفت کرده و جنگ مقدس را به راه انداخته بود، دوباره بیدار شده و شروع به ترور قهرمانان پیشین جنگ مقدس کرده است. واتیکان از به رسمیت شناختن این وضعیت سر باز میزند و هر حادثه را چیزی جز یک تصادف ساده قلمداد نمیکند. اما در سالهایی که از پایان جنگ مقدس گذشته، شایعه شده پاپ سازمانی مخفی به نام رادم (RADEM) ایجاد کرده است؛ سازمانی که دستور دارد با شیاطین بجنگد، هرچند به نظر میرسد مأموریت دیگری دارد—مأموریتی بسیار پنهانتر...
کاردینال به نام پاپ، روحانیون منطقه را برای مجلسی فرا میخواند تا درباره این وضعیت گفتوگو کنند. در همین راستا، راهبهای جاهطلب به نام «خواهر رز» به استان تئاتلا فرستاده میشود تا پدر «گابریل آیوتا»—کشیشی که مظنون به داشتن قدرت مقدس بسیار نیرومند است—را پیدا کند...
پایان جنگ مقدس. پاپ برای سرکوب شاهدان باقیماندهای که با قدرت او مخالفت میکردند، دستور میدهد سکوت خبری درباره «معجزهای» که جنگ را پایان داد اعمال شود: ظهور پنج نفری که داغ مقدس—نشانهای خدا—را بر تن داشتند.
ده سال بعد... جناح شیطانی که در گذشته با قدرت واتیکان مخالفت کرده و جنگ مقدس را به راه انداخته بود، دوباره بیدار شده و شروع به ترور قهرمانان پیشین جنگ مقدس کرده است. واتیکان از به رسمیت شناختن این وضعیت سر باز میزند و هر حادثه را چیزی جز یک تصادف ساده قلمداد نمیکند. اما در سالهایی که از پایان جنگ مقدس گذشته، شایعه شده پاپ سازمانی مخفی به نام رادم (RADEM) ایجاد کرده است؛ سازمانی که دستور دارد با شیاطین بجنگد، هرچند به نظر میرسد مأموریت دیگری دارد—مأموریتی بسیار پنهانتر...
کاردینال به نام پاپ، روحانیون منطقه را برای مجلسی فرا میخواند تا درباره این وضعیت گفتوگو کنند. در همین راستا، راهبهای جاهطلب به نام «خواهر رز» به استان تئاتلا فرستاده میشود تا پدر «گابریل آیوتا»—کشیشی که مظنون به داشتن قدرت مقدس بسیار نیرومند است—را پیدا کند...
Ragna Crimson
در جهانی که اژدهاها بر آسمان، دریا و زمین حکم میرانند، کسانی که میخواهند با آنها بجنگند و پیروز شوند، باید از مرزهای قدرت عادی انسان فراتر روند. «راگنا»، شکارچی اژدها، که مصمم است به هر قیمتی پیروز شود، با «کریمسون» مرموز همراه میشود. انگیزههای کریمسون ممکن است نامعلوم باشد، اما هدفشان یکی است: نابود کردن فرمانروایان اژدها.
در جهانی که اژدهاها بر آسمان، دریا و زمین حکم میرانند، کسانی که میخواهند با آنها بجنگند و پیروز شوند، باید از مرزهای قدرت عادی انسان فراتر روند. «راگنا»، شکارچی اژدها، که مصمم است به هر قیمتی پیروز شود، با «کریمسون» مرموز همراه میشود. انگیزههای کریمسون ممکن است نامعلوم باشد، اما هدفشان یکی است: نابود کردن فرمانروایان اژدها.
Ori no Naka no Soloist
شهر زندان، که بیش از پانصد هزار نفر را در خود جای داده است، غیرقابل فرار است. با نظارت دائمی هزاران نگهبان ربات، ساکنان آن شانس اندکی برای فرار دارند. «کلویی»، دختری هفتساله، تمام عمرش را در این شهر دلگیر گذرانده است. او که توسط والدینش رها شده، روزهایش را همراه با برادر کوچکش «راک» میگذراند. از آنجا که خیابانها پر از جنایتکاران خطرناک است، او هرگز از خانه بیرون نرفته و هدف زندگیاش را در مراقبت از برادرش یافته است. شبی، پس از آنکه متوجه میشود همسایههایش قصد فرار دارند، کلویی در حالی که راک را در آغوش دارد، پنهانی آنها را دنبال میکند. اما زمانی که اوضاع در جریان فرار خراب میشود، از برادرش جدا میشود. در مواجهه با واقعیت تلخ، او ناخواسته بدون برادرش میگریزد و به این امید دل میبندد که او زنده بماند تا روزی که بتواند بازگردد. یازده سال بعد، پس از صیقل دادن تواناییهای رزمیاش، کلویی با عزمی راسخ به شهر زندان بازمیگردد تا برادری را که سالها پیش قول داده بود از او محافظت کند، جستجو کند.
شهر زندان، که بیش از پانصد هزار نفر را در خود جای داده است، غیرقابل فرار است. با نظارت دائمی هزاران نگهبان ربات، ساکنان آن شانس اندکی برای فرار دارند. «کلویی»، دختری هفتساله، تمام عمرش را در این شهر دلگیر گذرانده است. او که توسط والدینش رها شده، روزهایش را همراه با برادر کوچکش «راک» میگذراند. از آنجا که خیابانها پر از جنایتکاران خطرناک است، او هرگز از خانه بیرون نرفته و هدف زندگیاش را در مراقبت از برادرش یافته است. شبی، پس از آنکه متوجه میشود همسایههایش قصد فرار دارند، کلویی در حالی که راک را در آغوش دارد، پنهانی آنها را دنبال میکند. اما زمانی که اوضاع در جریان فرار خراب میشود، از برادرش جدا میشود. در مواجهه با واقعیت تلخ، او ناخواسته بدون برادرش میگریزد و به این امید دل میبندد که او زنده بماند تا روزی که بتواند بازگردد. یازده سال بعد، پس از صیقل دادن تواناییهای رزمیاش، کلویی با عزمی راسخ به شهر زندان بازمیگردد تا برادری را که سالها پیش قول داده بود از او محافظت کند، جستجو کند.