محبوبترین آثار شوونن
Solo Leveling
Jujutsu Kaisen Modulo
Ao no Hako
Tokyo Revengers
Jibaku Shounen Hanako-kun
Haikyuu!!
Kaijuu 8-gou
Magic Emperor
Boku no Hero Academia
Jujutsu Kaisen: Yuku Natsu to Kaeru Aki
شوونن (53 اثر)
Mahou Tsukai No Yome
با اینکه توان دیدن موجودات ماورایی را دارد، چیسه هاتوری هرگز خودش را خوششانس ندانسته است. از وقتی والدینش در کودکی رهایش کردند، این زخم محور همهٔ رنجهایش بوده و او را تا جایی پیش برده که فقط برای داشتن جایی که بتواند نام «خانه» رویش بگذارد، خودش را در بازار برده بفروشد.
چیسه بهعنوان یک «اسلی بِگی» کمیاب—موجوداتی با سازگاری غیرمعمول با انرژیهای جادویی—به خریداران عرضه میشود و آخرین امیدش در هیئت الیاس آینزورث پدیدار میگردد؛ جادوگری مرموز که بیشتر جانور مینماید تا انسان. الیاس بهجای نگهداشتن او بهعنوان برده، تصمیم میگیرد چیسه را شاگرد خود—و نیز عروسش—کند.
چیسه نهتنها به حومهٔ انگلستان، جایی که الیاس زندگی میکند، منتقل میشود، بلکه به جهانی پا میگذارد که در آن شگفتیهایی چون پریان و اژدها امری عادیاند. اما خیلی زود درمییابد در زندگی تازهاش به همان اندازه که جای شگفتی است، جای ترس هم هست. و در قلب همهٔ اینها، این پرسش نهفته است که آیا او به دست چیزی بسیار تاریکتر از شیاطین درون خودش افتاده است یا نه.
با اینکه توان دیدن موجودات ماورایی را دارد، چیسه هاتوری هرگز خودش را خوششانس ندانسته است. از وقتی والدینش در کودکی رهایش کردند، این زخم محور همهٔ رنجهایش بوده و او را تا جایی پیش برده که فقط برای داشتن جایی که بتواند نام «خانه» رویش بگذارد، خودش را در بازار برده بفروشد.
چیسه بهعنوان یک «اسلی بِگی» کمیاب—موجوداتی با سازگاری غیرمعمول با انرژیهای جادویی—به خریداران عرضه میشود و آخرین امیدش در هیئت الیاس آینزورث پدیدار میگردد؛ جادوگری مرموز که بیشتر جانور مینماید تا انسان. الیاس بهجای نگهداشتن او بهعنوان برده، تصمیم میگیرد چیسه را شاگرد خود—و نیز عروسش—کند.
چیسه نهتنها به حومهٔ انگلستان، جایی که الیاس زندگی میکند، منتقل میشود، بلکه به جهانی پا میگذارد که در آن شگفتیهایی چون پریان و اژدها امری عادیاند. اما خیلی زود درمییابد در زندگی تازهاش به همان اندازه که جای شگفتی است، جای ترس هم هست. و در قلب همهٔ اینها، این پرسش نهفته است که آیا او به دست چیزی بسیار تاریکتر از شیاطین درون خودش افتاده است یا نه.
D.Gray-man
هزاران سال پیش، انسانهایی با قدرتِ الهی وجود داشتند. مأموریت آنها نابودی شروران شومی بود که در تاریکی با نام «آکوما» پنهان شدهاند. این آکوما زیر رهبری «ارل هزاره» تلاش میکنند تکههای «معصومیت» را که تنها سلاحهای توانمند علیه ارل و ارتشش هستند نابود کنند و بازگرداندن «طوفان بزرگ» صد سال پیش را محقق سازند.
برای جلوگیری از این فاجعه، «سازمان سیاه» شکل گرفت؛ گروهی که مأموریتش مبارزه با ارل است. آنها «اکسورسیتها» را—کسانی که توانایی حمل معصومیت را دارند—فرامیخوانند تا در نبرد با آکوما شرکت کنند.
در اواخر قرن نوزدهم، «آلن واکر»—پسر سفیدی که معصومیت به شکل تمامِ بازوی چپش و چشم نفرینشدهای که قادر به دیدن آکوماست در اختیار اوست—به سازمان سیاه میپیوندد. آنجا آلن با همراهان مختلف این سازمان آشنا میشود: یوو کاندا، خشمگین و جدی؛ لنا لی، مهربان و دلسوز؛ و لاوی، شاد و مرموز. با وجود تفاوتهای شخصیتیشان، همه هدفشان یکی است: رهایی ارواح آکوما و ممانعت از نابودی دنیا به دست ارل.
هزاران سال پیش، انسانهایی با قدرتِ الهی وجود داشتند. مأموریت آنها نابودی شروران شومی بود که در تاریکی با نام «آکوما» پنهان شدهاند. این آکوما زیر رهبری «ارل هزاره» تلاش میکنند تکههای «معصومیت» را که تنها سلاحهای توانمند علیه ارل و ارتشش هستند نابود کنند و بازگرداندن «طوفان بزرگ» صد سال پیش را محقق سازند.
برای جلوگیری از این فاجعه، «سازمان سیاه» شکل گرفت؛ گروهی که مأموریتش مبارزه با ارل است. آنها «اکسورسیتها» را—کسانی که توانایی حمل معصومیت را دارند—فرامیخوانند تا در نبرد با آکوما شرکت کنند.
در اواخر قرن نوزدهم، «آلن واکر»—پسر سفیدی که معصومیت به شکل تمامِ بازوی چپش و چشم نفرینشدهای که قادر به دیدن آکوماست در اختیار اوست—به سازمان سیاه میپیوندد. آنجا آلن با همراهان مختلف این سازمان آشنا میشود: یوو کاندا، خشمگین و جدی؛ لنا لی، مهربان و دلسوز؛ و لاوی، شاد و مرموز. با وجود تفاوتهای شخصیتیشان، همه هدفشان یکی است: رهایی ارواح آکوما و ممانعت از نابودی دنیا به دست ارل.
Boku no Hero Academia
روزی پسربچهای چهار ساله ناگهان به حقیقتی تلخ پی برد: دنیا عادلانه نیست. هشتاد درصد جمعیت جهان تواناییهای ویژهای به نام «کویرک» دارند؛ قدرتهایی که به بسیاری اجازه داده رؤیای کودکیشان برای تبدیل شدن به اَبَرقهرمان را به واقعیت برسانند. اما ایزوکو میدوریا یکی از معدود کسانی بود که بدون کویرک به دنیا آمد و به همین دلیل مورد تبعیض قرار گرفت.
با این حال، او حاضر نیست از رؤیای قهرمان شدنش دست بکشد؛ مصمم است محال را ممکن کند و چشم به آکادمی نخبهپرور قهرمانان، دبیرستان یو.اِی، دوخته است. اما پس از یک ملاقات اتفاقی با قهرمان شماره یک جهان و الگوی زندگیاش، آل مایت، همه چیز تغییر میکند.
وقتی ایزوکو میفهمد رؤیایش بنبست نیست، دورهای از تمرینات ویژه را آغاز میکند و سختتر از همیشه تلاش میکند. سرانجام این تلاشها باعث میشود که قدرت آل مایت را به ارث ببرد و با تواناییهای تازهاش وارد مدرسهٔ مورد نظرش شود و سفر طاقتفرسای خود را برای تبدیل شدن به وارث بهترین قهرمان دنیا آغاز کند.
روزی پسربچهای چهار ساله ناگهان به حقیقتی تلخ پی برد: دنیا عادلانه نیست. هشتاد درصد جمعیت جهان تواناییهای ویژهای به نام «کویرک» دارند؛ قدرتهایی که به بسیاری اجازه داده رؤیای کودکیشان برای تبدیل شدن به اَبَرقهرمان را به واقعیت برسانند. اما ایزوکو میدوریا یکی از معدود کسانی بود که بدون کویرک به دنیا آمد و به همین دلیل مورد تبعیض قرار گرفت.
با این حال، او حاضر نیست از رؤیای قهرمان شدنش دست بکشد؛ مصمم است محال را ممکن کند و چشم به آکادمی نخبهپرور قهرمانان، دبیرستان یو.اِی، دوخته است. اما پس از یک ملاقات اتفاقی با قهرمان شماره یک جهان و الگوی زندگیاش، آل مایت، همه چیز تغییر میکند.
وقتی ایزوکو میفهمد رؤیایش بنبست نیست، دورهای از تمرینات ویژه را آغاز میکند و سختتر از همیشه تلاش میکند. سرانجام این تلاشها باعث میشود که قدرت آل مایت را به ارث ببرد و با تواناییهای تازهاش وارد مدرسهٔ مورد نظرش شود و سفر طاقتفرسای خود را برای تبدیل شدن به وارث بهترین قهرمان دنیا آغاز کند.
Arslan Senki
در سایهٔ رهبری بیرحم پادشاه آندرگوراس سوم، پادشاهی پارس رونق مییابد، در حالی که شاهزاده سادهدل و مهربان، ارسلان، زیر نظر استادان تربیت میشود تا میراث پدرش را ادامه دهد. ارسلان بر این باور است که پارس سرزمینی شاد و عادل است—تا آنکه بردهای همسن و سالش از ملت خصم لوزیتانیا میگریزد و او را به گروگان میگیرد و وحشتها و ستمهایی را که بردگان متحمل میشوند، برایش آشکار میسازد. هرچند ارسلان نجات مییابد، اما این تجربه تأثیری عمیق بر او میگذارد.
سه سال میگذرد و نبرد نخست ارسلان با ارتش لوزیتانیا فرا میرسد. با بهرهگیری لوزیتانیها از جاسوسان و تلهها، جنگ به فاجعهای تمامعیار بدل میشود و اکثریت سپاهیان پارس کشته میشوند. تنها با کمک دوست وفادار و محافظش، داریون، شاهزادهٔ مصیبتدیده به سختی جان به در میبرد. در حالی که هیچ نشانی از پدرش نیست و میهنش زیر سلطهٔ دشمن درآمده، ارسلان همه چیز را یکجا از دست میدهد.
برای یافتن پناه، داریون ارسلان را به نزد دوستش نارسیس میبرد؛ استراتژیستی برانگیزاننده و در عین حال نابغه. با یاری نارسیس و دیگر کسانی که در مسیر با آنها روبهرو میشود، ارسلان کارزار بازپسگیری پادشاهیاش را آغاز میکند. این راه سرشار از دشواری است—از اشراف حریص تا جنگجویی مرموز به نام «نقاب نقرهای»—اما ارسلان هرگز در مأموریت نجات پارس از دشمنان بیرونی و فساد درونیاش تزلزلی نشان نمیدهد.
در سایهٔ رهبری بیرحم پادشاه آندرگوراس سوم، پادشاهی پارس رونق مییابد، در حالی که شاهزاده سادهدل و مهربان، ارسلان، زیر نظر استادان تربیت میشود تا میراث پدرش را ادامه دهد. ارسلان بر این باور است که پارس سرزمینی شاد و عادل است—تا آنکه بردهای همسن و سالش از ملت خصم لوزیتانیا میگریزد و او را به گروگان میگیرد و وحشتها و ستمهایی را که بردگان متحمل میشوند، برایش آشکار میسازد. هرچند ارسلان نجات مییابد، اما این تجربه تأثیری عمیق بر او میگذارد.
سه سال میگذرد و نبرد نخست ارسلان با ارتش لوزیتانیا فرا میرسد. با بهرهگیری لوزیتانیها از جاسوسان و تلهها، جنگ به فاجعهای تمامعیار بدل میشود و اکثریت سپاهیان پارس کشته میشوند. تنها با کمک دوست وفادار و محافظش، داریون، شاهزادهٔ مصیبتدیده به سختی جان به در میبرد. در حالی که هیچ نشانی از پدرش نیست و میهنش زیر سلطهٔ دشمن درآمده، ارسلان همه چیز را یکجا از دست میدهد.
برای یافتن پناه، داریون ارسلان را به نزد دوستش نارسیس میبرد؛ استراتژیستی برانگیزاننده و در عین حال نابغه. با یاری نارسیس و دیگر کسانی که در مسیر با آنها روبهرو میشود، ارسلان کارزار بازپسگیری پادشاهیاش را آغاز میکند. این راه سرشار از دشواری است—از اشراف حریص تا جنگجویی مرموز به نام «نقاب نقرهای»—اما ارسلان هرگز در مأموریت نجات پارس از دشمنان بیرونی و فساد درونیاش تزلزلی نشان نمیدهد.
Wild Strawberry
گرچه با هم نسبت خونی ندارند، کینگو و کایانو در یتیمخانه با هم بزرگ شدهاند و نزدیکترین چیزی هستند که هر کدام به خانواده دارند. وقتی به نظر میرسد رؤیای آنها برای به فرزندی پذیرفته شدن قرار است تحقق پیدا کند، والدین جدیدشان در واقع جینکا از آب درمیآیند! درست در لحظهای که کینگو در آستانه خورده شدن است، جینکایی در وجود کایانو شکوفا میشود... اما جینکای او بسیار متفاوت است. او نه قصد آسیب رساندن به کینگو را دارد و نه به دیگر انسانها. کینگو باید هر کاری بکند تا بیماری خواهرش را پنهان نگه دارد، تا مبادا هرس شود. یک روز، در حالیکه بهعنوان یک سرباز ردهپایین برای نیروهای تشییع گل کار میکرد، هشدار حضور یک جینکا نزدیک آپارتمانش را دریافت میکند. او با عجله خودش را به صحنه میرساند و میبیند کایانو محاصره شده است؛ در تلاش برای نجاتش، گلولهای در سرش میخورد. اما وقتی به هوش میآید، خودش را در یک مرکز هرس اسرارآمیز مییابد، خواهرش ناپدید شده و او نیز اکنون به جینکا آلوده شده است—کایانو.
گرچه با هم نسبت خونی ندارند، کینگو و کایانو در یتیمخانه با هم بزرگ شدهاند و نزدیکترین چیزی هستند که هر کدام به خانواده دارند. وقتی به نظر میرسد رؤیای آنها برای به فرزندی پذیرفته شدن قرار است تحقق پیدا کند، والدین جدیدشان در واقع جینکا از آب درمیآیند! درست در لحظهای که کینگو در آستانه خورده شدن است، جینکایی در وجود کایانو شکوفا میشود... اما جینکای او بسیار متفاوت است. او نه قصد آسیب رساندن به کینگو را دارد و نه به دیگر انسانها. کینگو باید هر کاری بکند تا بیماری خواهرش را پنهان نگه دارد، تا مبادا هرس شود. یک روز، در حالیکه بهعنوان یک سرباز ردهپایین برای نیروهای تشییع گل کار میکرد، هشدار حضور یک جینکا نزدیک آپارتمانش را دریافت میکند. او با عجله خودش را به صحنه میرساند و میبیند کایانو محاصره شده است؛ در تلاش برای نجاتش، گلولهای در سرش میخورد. اما وقتی به هوش میآید، خودش را در یک مرکز هرس اسرارآمیز مییابد، خواهرش ناپدید شده و او نیز اکنون به جینکا آلوده شده است—کایانو.
Jibaku Shounen Hanako-kun
شایعات ماوراءالطبیعه سراسر دبیرستان کامامه آکادمی را فرا گرفتهاند؛ بهویژه «هفت راز» مدرسه. یکی از این رازها افسانهٔ هاناکو-سان است؛ روح دختری جوان که در دستشویی دخترانه طبقهٔ سوم ساختمان قدیمی مدرسه سکونت دارد و گفته میشود هر آرزویی را که احضارشکنندهاش بخواهد برآورده میکند. ننۀ یاشیرو، دانشآموز سال اول دبیرستان که شدیداً به محبت نیاز دارد، با شجاعت هاناکو-سان را احضار میکند، اما هاناکویی که جلویش ظاهر میشود پسری است!
هاناکو-کون ادعا میکند هیچ شیء جادویی قابلاستفادهای در اختیار ندارد؛ ننه هم با روشهای مختلف سعی میکند توجه معشوقهاش را جلب کند. وقتی ناامیدیاش به اوج میرسد، با خوردن فلس یک پری دریایی دچار مشکل میشود و به ماهی تبدیل میگردد. هاناکو-کون او را نجات میدهد و سرنوشتشان را به هم پیوند میزند؛ در مقابل این کمک، ننه باید دستیار او شود. حال که در دنیای فراطبیعی گرفتار آمده است، ننه به زودی درمییابد که رازهای هفتگانهٔ مدرسه بیش از شایعات سطحی هستند.
شایعات ماوراءالطبیعه سراسر دبیرستان کامامه آکادمی را فرا گرفتهاند؛ بهویژه «هفت راز» مدرسه. یکی از این رازها افسانهٔ هاناکو-سان است؛ روح دختری جوان که در دستشویی دخترانه طبقهٔ سوم ساختمان قدیمی مدرسه سکونت دارد و گفته میشود هر آرزویی را که احضارشکنندهاش بخواهد برآورده میکند. ننۀ یاشیرو، دانشآموز سال اول دبیرستان که شدیداً به محبت نیاز دارد، با شجاعت هاناکو-سان را احضار میکند، اما هاناکویی که جلویش ظاهر میشود پسری است!
هاناکو-کون ادعا میکند هیچ شیء جادویی قابلاستفادهای در اختیار ندارد؛ ننه هم با روشهای مختلف سعی میکند توجه معشوقهاش را جلب کند. وقتی ناامیدیاش به اوج میرسد، با خوردن فلس یک پری دریایی دچار مشکل میشود و به ماهی تبدیل میگردد. هاناکو-کون او را نجات میدهد و سرنوشتشان را به هم پیوند میزند؛ در مقابل این کمک، ننه باید دستیار او شود. حال که در دنیای فراطبیعی گرفتار آمده است، ننه به زودی درمییابد که رازهای هفتگانهٔ مدرسه بیش از شایعات سطحی هستند.
Jujutsu Kaisen: Yuku Natsu to Kaeru Aki
ارواح نفرینشده، درگیری تازهای را با جادوگران جوجوتسو با حملهای غافلگیرانه در دبیرستان «ساتوزاکورا» آغاز کردهاند. اما در حالی که این نبرد حماسی و بیامان شدت میگیرد، قهرمانان «جوجوتسو کایسن» با معماهای دیگری نیز روبهرو هستند...
مثل اینکه چرا «یوچی» و «مگومی» استاد «گوجو» را در یک کافه پیشخدمتها (مِید کافه) میبینند، آیا «نانامی» میتواند راز پشت وبسایتی را کشف کند که ادعا میکند عروسکهایی میفروشد که مردگان را زنده میکنند، و اینکه وقتی پیرمردی نابینا قادر به دیدن «ماهیتو»ی حیلهگر میشود، چه اتفاقی رخ میدهد.
ارواح نفرینشده، درگیری تازهای را با جادوگران جوجوتسو با حملهای غافلگیرانه در دبیرستان «ساتوزاکورا» آغاز کردهاند. اما در حالی که این نبرد حماسی و بیامان شدت میگیرد، قهرمانان «جوجوتسو کایسن» با معماهای دیگری نیز روبهرو هستند...
مثل اینکه چرا «یوچی» و «مگومی» استاد «گوجو» را در یک کافه پیشخدمتها (مِید کافه) میبینند، آیا «نانامی» میتواند راز پشت وبسایتی را کشف کند که ادعا میکند عروسکهایی میفروشد که مردگان را زنده میکنند، و اینکه وقتی پیرمردی نابینا قادر به دیدن «ماهیتو»ی حیلهگر میشود، چه اتفاقی رخ میدهد.
Kintoki: Kinmezoku no Toki
روزی روزگاری، قبیلهی «کینمه» قبیلهای خارقالعاده بود که به خاطر قدرت جسمانی شگفتانگیز و چشمان طلاییشان شناخته میشدند. به همین دلیل آنها بهعنوان خدایان جنگ مورد ستایش قرار میگرفتند، اما اکنون این قبیله بهخاطر طول عمر کوتاهشان آرامآرام رو به نابودی است. درست زمانی که تقریباً همه وجودشان را فراموش کرده بودند، پسری مرموز با چشمان طلایی وارد ماجرا میشود...
روزی روزگاری، قبیلهی «کینمه» قبیلهای خارقالعاده بود که به خاطر قدرت جسمانی شگفتانگیز و چشمان طلاییشان شناخته میشدند. به همین دلیل آنها بهعنوان خدایان جنگ مورد ستایش قرار میگرفتند، اما اکنون این قبیله بهخاطر طول عمر کوتاهشان آرامآرام رو به نابودی است. درست زمانی که تقریباً همه وجودشان را فراموش کرده بودند، پسری مرموز با چشمان طلایی وارد ماجرا میشود...
Burn the Witch
این داستان در ریورس لندن (Reverse London) جریان دارد؛ دنیای پنهانی در زیر لندن.
«نینی اسپانگکول» رهبر گروه دخترانهی محبوب Cecile Die Twice است، اما جاهطلبیهای او فراتر از یک حرفهی موسیقی موفق است. او به همراه شریکش «نوئل (نیها) نیهاشی» بهعنوان جادوگران در سازمانی به نام Wing Bind فعالیت میکنند—تشکیلاتی که وظیفهی مدیریت و کنترل اژدهاها را بر عهده دارد.
این موجودات قدرتمند در گذشته مسئول بیش از نیمی از تلفات شهر بودند، پیش از آنکه «ریورس لندن» از «فرانت لندن» جدا شود. چون بیشتر مردم فرانت لندن قادر به دیدن اژدهاها نیستند، وجودشان به افسانه تبدیل شده است. اما مردم ریورس لندن در خط مقدم نبرد با آنها قرار دارند. به همین دلیل Wing Bind تأسیس شد و هرگونه تماس افراد بدون مجوز با اژدهاها ممنوع گردید.
ماجرا زمانی برای نینی و نوئل پیچیده میشود که مسئول مراقبت از «بالگو یُوِین پارکس» و سگش «اوسوشی-چان» میشوند. بالگو دائماً دردسر درست میکند و دخترها را ناچار میسازد پیامدها را جمع کنند. اوضاع وقتی بدتر میشود که «میسی بالجور»، همگروهی سابق نینی، در ریورس لندن ظاهر میشود—آن هم با یک اژدها در کنارش.
این داستان در ریورس لندن (Reverse London) جریان دارد؛ دنیای پنهانی در زیر لندن.
«نینی اسپانگکول» رهبر گروه دخترانهی محبوب Cecile Die Twice است، اما جاهطلبیهای او فراتر از یک حرفهی موسیقی موفق است. او به همراه شریکش «نوئل (نیها) نیهاشی» بهعنوان جادوگران در سازمانی به نام Wing Bind فعالیت میکنند—تشکیلاتی که وظیفهی مدیریت و کنترل اژدهاها را بر عهده دارد.
این موجودات قدرتمند در گذشته مسئول بیش از نیمی از تلفات شهر بودند، پیش از آنکه «ریورس لندن» از «فرانت لندن» جدا شود. چون بیشتر مردم فرانت لندن قادر به دیدن اژدهاها نیستند، وجودشان به افسانه تبدیل شده است. اما مردم ریورس لندن در خط مقدم نبرد با آنها قرار دارند. به همین دلیل Wing Bind تأسیس شد و هرگونه تماس افراد بدون مجوز با اژدهاها ممنوع گردید.
ماجرا زمانی برای نینی و نوئل پیچیده میشود که مسئول مراقبت از «بالگو یُوِین پارکس» و سگش «اوسوشی-چان» میشوند. بالگو دائماً دردسر درست میکند و دخترها را ناچار میسازد پیامدها را جمع کنند. اوضاع وقتی بدتر میشود که «میسی بالجور»، همگروهی سابق نینی، در ریورس لندن ظاهر میشود—آن هم با یک اژدها در کنارش.
Slam Dunk
هانامیچی ساکوراگی، نوجوان قدبلند و پر سر و صدا با موهای سرخ شعلهای و نیروی جسمانی فراتر از سنش، مشتاق است به رکورد ۵۰ بار شکست در پیدا کردن همدم پایان دهد و بالاخره در اولین سال تحصیلش در دبیرستان شُوهُکو موفق شود دختری را به دست آورد. اما شهرتش به دردسرسازی و خرابکاری پیش از او رسیده و بیشتر دانشآموزان هممدرسهایاش او را مثل یک بیماری واگیردار از خود دور میکنند. در پایان اولین روز مدرسه، او تنها دو فکر قوی در ذهن دارد: «از بسکتبال متنفرم» و «به یک همدم نیاز دارم.»
هاروکو آکاگی، بیاطلاع از سابقه بدرفتاریهای هانامیچی، متوجه قد بلند او میشود و ناخواسته به سراغش میآید و میپرسد که آیا بسکتبال را دوست دارد یا نه. هانامیچی که از اینکه دختری با او صحبت میکند هیجانزده شده، بیاختیار با صدای بلند «بله» میگوید، با وجود اینکه در واقعیت از بسکتبال خوشش نمیآید. در سالن ورزشی، هاروکو از او میپرسد که آیا میتواند دانک بزند یا نه. هانامیچی که کاملاً تازهکار است، توپ را در دست میگیرد و برای پرش آماده میشود... اما بیش از حد میپرد و سرش را محکم به تختهی بسکتبال میکوبد.
هاروکو که از تواناییهای فیزیکی تقریباً غیرانسانی او شگفتزده شده، سریعاً این موضوع را به کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه اطلاع میدهد. همین اتفاق باعث میشود هانامیچی ناخواسته وارد دنیای رقابت و بسکتبال شود؛ دنیایی که در ابتدا تنها به خاطر دختری ناشناس پا به آن گذاشته بود، اما خیلی زود درمییابد بسکتبال چیزی فراتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
هانامیچی ساکوراگی، نوجوان قدبلند و پر سر و صدا با موهای سرخ شعلهای و نیروی جسمانی فراتر از سنش، مشتاق است به رکورد ۵۰ بار شکست در پیدا کردن همدم پایان دهد و بالاخره در اولین سال تحصیلش در دبیرستان شُوهُکو موفق شود دختری را به دست آورد. اما شهرتش به دردسرسازی و خرابکاری پیش از او رسیده و بیشتر دانشآموزان هممدرسهایاش او را مثل یک بیماری واگیردار از خود دور میکنند. در پایان اولین روز مدرسه، او تنها دو فکر قوی در ذهن دارد: «از بسکتبال متنفرم» و «به یک همدم نیاز دارم.»
هاروکو آکاگی، بیاطلاع از سابقه بدرفتاریهای هانامیچی، متوجه قد بلند او میشود و ناخواسته به سراغش میآید و میپرسد که آیا بسکتبال را دوست دارد یا نه. هانامیچی که از اینکه دختری با او صحبت میکند هیجانزده شده، بیاختیار با صدای بلند «بله» میگوید، با وجود اینکه در واقعیت از بسکتبال خوشش نمیآید. در سالن ورزشی، هاروکو از او میپرسد که آیا میتواند دانک بزند یا نه. هانامیچی که کاملاً تازهکار است، توپ را در دست میگیرد و برای پرش آماده میشود... اما بیش از حد میپرد و سرش را محکم به تختهی بسکتبال میکوبد.
هاروکو که از تواناییهای فیزیکی تقریباً غیرانسانی او شگفتزده شده، سریعاً این موضوع را به کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه اطلاع میدهد. همین اتفاق باعث میشود هانامیچی ناخواسته وارد دنیای رقابت و بسکتبال شود؛ دنیایی که در ابتدا تنها به خاطر دختری ناشناس پا به آن گذاشته بود، اما خیلی زود درمییابد بسکتبال چیزی فراتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
ST&RS
در تاریخ ۱۰ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۳:۰۲:۴۰ بامداد به وقت UTC، زمین پیامی ساده از فضا دریافت کرد: دیدار در مریخ در تاریخ ۷ ژوئیه ۲۰۳۵. با احتمال کشف گونهای میانستارهای در افق، دانشمندان سراسر جهان به رقابتی ناامیدانه برای توسعه پیشرفتهترین فناوری و اعزام انسان به سیاره سرخ پرداختند. در همان روز و دقیقاً همان زمان، نوزاد «ماهو شیرافونه» نخستین کلمهاش را بر زبان آورد—«مریخ».
سالها بعد، همزمان با زمان ثبتنام دبیرستان، ماهو که شیفتهی فضاست، چشم به «آکادمی فضایی» معتبر دوخته است. این مؤسسه تنها حدود یک درصد از متقاضیان را میپذیرد، اما ثبتنام در آن فرصتی است برای ماهو تا رویای رفتن به مریخ در آن تاریخ تعیینشده را محقق کند. همراه با دوست دوران کودکیاش «مگورو هوشیهارا» و همکلاسیاش «واتارو آماچی»، ماهو آزمون دو هفتهای پذیرش آکادمی را آغاز میکند.
در برابر رقابتی سرسخت با برخی از بهترین نامزدهای فضانوردی، شانس ماهو برای رسیدن به قله بسیار ناچیز به نظر میرسد. جالب آنکه «فیفی کالینز»، مدیر آکادمی، گمان میبرد ماهو ممکن است بخش حیاتی از مأموریت ۷ ژوئیه باشد. با این احتمال که سرنوشتش پیشاپیش در ستارگان نوشته شده باشد، ماهو خود را آماده میکند تا در این آزمون سرنوشتساز پایداری کند.
در تاریخ ۱۰ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۳:۰۲:۴۰ بامداد به وقت UTC، زمین پیامی ساده از فضا دریافت کرد: دیدار در مریخ در تاریخ ۷ ژوئیه ۲۰۳۵. با احتمال کشف گونهای میانستارهای در افق، دانشمندان سراسر جهان به رقابتی ناامیدانه برای توسعه پیشرفتهترین فناوری و اعزام انسان به سیاره سرخ پرداختند. در همان روز و دقیقاً همان زمان، نوزاد «ماهو شیرافونه» نخستین کلمهاش را بر زبان آورد—«مریخ».
سالها بعد، همزمان با زمان ثبتنام دبیرستان، ماهو که شیفتهی فضاست، چشم به «آکادمی فضایی» معتبر دوخته است. این مؤسسه تنها حدود یک درصد از متقاضیان را میپذیرد، اما ثبتنام در آن فرصتی است برای ماهو تا رویای رفتن به مریخ در آن تاریخ تعیینشده را محقق کند. همراه با دوست دوران کودکیاش «مگورو هوشیهارا» و همکلاسیاش «واتارو آماچی»، ماهو آزمون دو هفتهای پذیرش آکادمی را آغاز میکند.
در برابر رقابتی سرسخت با برخی از بهترین نامزدهای فضانوردی، شانس ماهو برای رسیدن به قله بسیار ناچیز به نظر میرسد. جالب آنکه «فیفی کالینز»، مدیر آکادمی، گمان میبرد ماهو ممکن است بخش حیاتی از مأموریت ۷ ژوئیه باشد. با این احتمال که سرنوشتش پیشاپیش در ستارگان نوشته شده باشد، ماهو خود را آماده میکند تا در این آزمون سرنوشتساز پایداری کند.
Samurai Champloo
«موگن» یک مزدور سرسخت و خشن است با تکنیکی مرگبار و چیزی برای از دست دادن ندارد. «جین» یک سامورایی منضبط است که به همان اندازه که مرموز و آرام است،致مرگبار نیز هست. «فو» یک پیشخدمت جوان با قلبی مهربان است که در لحظات غیرمنتظره توانایی و ابتکار عملش آشکار میشود. این سه همراه نامحتمل در آستانه سفری هستند که زندگی همهشان را دگرگون خواهد کرد.
آنها در جستوجوی خطرناک یک سامورایی مرموز قدم میگذارند، سفری که باعث میشود این گروه پرجدل قهرمانان بارها درگیر麻 مشکلات شوند و دوباره از آنها جان سالم به در برند (هرچند شمارش این دفعات چندان بالا نیست). از اشراف بدبین و ظاهراً مؤدب گرفته تا خیانتکاریهای دنیای زیرزمینی ژاپن، موگن، جین و فو با تهدیدهایی از درون و بیرون روبهرو خواهند شد، در حالی که همزمان ستارههای پرتابی و توهینها را به سوی یکدیگر پرتاب میکنند.
ژاپن باستان در آستانه دریافت دوز致کشندهای از عدالت خیابانی به سبک چامپلو است—و هرگز دیگر مانند گذشته نخواهد بود.
«موگن» یک مزدور سرسخت و خشن است با تکنیکی مرگبار و چیزی برای از دست دادن ندارد. «جین» یک سامورایی منضبط است که به همان اندازه که مرموز و آرام است،致مرگبار نیز هست. «فو» یک پیشخدمت جوان با قلبی مهربان است که در لحظات غیرمنتظره توانایی و ابتکار عملش آشکار میشود. این سه همراه نامحتمل در آستانه سفری هستند که زندگی همهشان را دگرگون خواهد کرد.
آنها در جستوجوی خطرناک یک سامورایی مرموز قدم میگذارند، سفری که باعث میشود این گروه پرجدل قهرمانان بارها درگیر麻 مشکلات شوند و دوباره از آنها جان سالم به در برند (هرچند شمارش این دفعات چندان بالا نیست). از اشراف بدبین و ظاهراً مؤدب گرفته تا خیانتکاریهای دنیای زیرزمینی ژاپن، موگن، جین و فو با تهدیدهایی از درون و بیرون روبهرو خواهند شد، در حالی که همزمان ستارههای پرتابی و توهینها را به سوی یکدیگر پرتاب میکنند.
ژاپن باستان در آستانه دریافت دوز致کشندهای از عدالت خیابانی به سبک چامپلو است—و هرگز دیگر مانند گذشته نخواهد بود.
سال ۲۷۱۸ طبق تقویم امپراتوری است و «زیپانگ» (ژاپن) در نبردی عظیم با «ماجینکی»ها—وحشتهایی از آسمان که نیمهحیوان و نیمهماشیناند—فروپاشیده است. مردم که یکدیگر را آزرده و اخلاق خود را تباه کردهاند و دیگر آیندهای نمیبینند، برای زنده ماندن هر روز تلاش میکنند. جنگ ۷۰٪ از نژاد بشر را نابود کرد، اما در میان این تاریکی، هفت عضو «قبیله زایل» سر برآوردند تا رستگاری را برای انسانها به ارمغان بیاورند.
اکنون، ۵۰۰ سال بعد در سال ۳۲۱۸، سایههای شوم «ماجینکی» بار دیگر بر آنها سایه افکندهاند. این داستان «اکزامورای» است، داستان قبیله زایل، که تا پای جان برای محافظت از عشق، رؤیاها و خوشبختی خود خواهند جنگید. پس از ۵۰۰ سال بقا از وقایع ۲۷۱۸، نبرد نهایی هفت عضو قبیله زایل زیر این آسمان آبی آغاز میشود...
این داستان بر اساس اعضای گروه موسیقی مشهور ژاپنی EXILE ساخته شده است: هیرو، آتسوشی، تاکاهیرو، ماکیدای، ماتسو، اوسا و آکیرا.
سال ۲۷۱۸ طبق تقویم امپراتوری است و «زیپانگ» (ژاپن) در نبردی عظیم با «ماجینکی»ها—وحشتهایی از آسمان که نیمهحیوان و نیمهماشیناند—فروپاشیده است. مردم که یکدیگر را آزرده و اخلاق خود را تباه کردهاند و دیگر آیندهای نمیبینند، برای زنده ماندن هر روز تلاش میکنند. جنگ ۷۰٪ از نژاد بشر را نابود کرد، اما در میان این تاریکی، هفت عضو «قبیله زایل» سر برآوردند تا رستگاری را برای انسانها به ارمغان بیاورند.
اکنون، ۵۰۰ سال بعد در سال ۳۲۱۸، سایههای شوم «ماجینکی» بار دیگر بر آنها سایه افکندهاند. این داستان «اکزامورای» است، داستان قبیله زایل، که تا پای جان برای محافظت از عشق، رؤیاها و خوشبختی خود خواهند جنگید. پس از ۵۰۰ سال بقا از وقایع ۲۷۱۸، نبرد نهایی هفت عضو قبیله زایل زیر این آسمان آبی آغاز میشود...
این داستان بر اساس اعضای گروه موسیقی مشهور ژاپنی EXILE ساخته شده است: هیرو، آتسوشی، تاکاهیرو، ماکیدای، ماتسو، اوسا و آکیرا.
Shaman King
شمنها افرادی خارقالعادهاند که توانایی برقراری ارتباط با ارواح، اشباح و خدایانی را دارند که برای مردم عادی نامرئی هستند. «مبارزه شمنها»—یک تورنمنت باشکوه که هر پانصد سال یکبار برگزار میشود و شمنهایی از سراسر جهان را در برابر هم قرار میدهد—جایی است که برنده عنوان شاه شمن را به دست میآورد. این عنوان به دارندهاش اجازه میدهد تا با «روح بزرگ» ارتباط برقرار کرده و جهان را آنطور که میخواهد شکل دهد.
شبی، «مانتا اویامادا» دانشآموزی عادی در راه مدرسه دیر میکند و تصمیم میگیرد از قبرستان محلی میانبُر بزند. او پسری تنها را میبیند که روی یک سنگقبر نشسته و از او دعوت میکند با «آنها» به تماشای ستارهها بنشیند. وقتی مانتا متوجه میشود منظور پسر از «آنها»، خودش و دوستان روحیاش است، وحشتزده فرار میکند. بعدها پسر خود را «یو آساکورا»، شمنی در حال آموزش، معرفی میکند و قدرتهایش را نشان میدهد: او با همکاری روح یک سامورایی ششصدساله به نام «آمیدامارو»، مانتا را از دست گروهی اراذل نجات میدهد. یو به خاطر توانایی مانتا در دیدن ارواح، با او دوست میشود و به همراه آمیدامارو، راهی میشوند تا به هدف یو برای تبدیل شدن به شاه شمن بعدی جامه عمل بپوشانند.
شمنها افرادی خارقالعادهاند که توانایی برقراری ارتباط با ارواح، اشباح و خدایانی را دارند که برای مردم عادی نامرئی هستند. «مبارزه شمنها»—یک تورنمنت باشکوه که هر پانصد سال یکبار برگزار میشود و شمنهایی از سراسر جهان را در برابر هم قرار میدهد—جایی است که برنده عنوان شاه شمن را به دست میآورد. این عنوان به دارندهاش اجازه میدهد تا با «روح بزرگ» ارتباط برقرار کرده و جهان را آنطور که میخواهد شکل دهد.
شبی، «مانتا اویامادا» دانشآموزی عادی در راه مدرسه دیر میکند و تصمیم میگیرد از قبرستان محلی میانبُر بزند. او پسری تنها را میبیند که روی یک سنگقبر نشسته و از او دعوت میکند با «آنها» به تماشای ستارهها بنشیند. وقتی مانتا متوجه میشود منظور پسر از «آنها»، خودش و دوستان روحیاش است، وحشتزده فرار میکند. بعدها پسر خود را «یو آساکورا»، شمنی در حال آموزش، معرفی میکند و قدرتهایش را نشان میدهد: او با همکاری روح یک سامورایی ششصدساله به نام «آمیدامارو»، مانتا را از دست گروهی اراذل نجات میدهد. یو به خاطر توانایی مانتا در دیدن ارواح، با او دوست میشود و به همراه آمیدامارو، راهی میشوند تا به هدف یو برای تبدیل شدن به شاه شمن بعدی جامه عمل بپوشانند.
Shaman King Zero
مجموعهای از وانشاتها که شامل داستانهای مختلف شخصیتهای شاه شمن پیش از آغاز مجموعه اصلی است.
مجموعهای از وانشاتها که شامل داستانهای مختلف شخصیتهای شاه شمن پیش از آغاز مجموعه اصلی است.