محبوبترین آثار ورزشی
Ao no Hako
Slam Dunk
Ao no Hako
Haikyuu!!
Kokou no Hito
ورزشی (5 اثر)
Ao no Hako
تایکی اینوماتا، دانشآموز سال سوم راهنمایی، در آکادمی ایمی تحصیل میکند؛ مدرسهای یکپارچه با برنامهای قوی در زمینه ورزش. او به تیم بدمینتون دبیرستان پیوسته و تلاش میکند تا هرچه زودتر در تمرینات آزاد شرکت کند. اما هر چقدر هم زود برسد، همیشه دومین نفری است که وارد سالن ورزشی میشود. نفر اول همیشه چیناتسو کانو است؛ دانشآموز سال اول دبیرستان و کسی که تایکی به او علاقه دارد.
چیناتسو ستارهی نوظهور تیم بسکتبال است و فاصلهی میان او و تایکی بسیار زیاد به نظر میرسد. با اینکه تایکی بازیکن خوبی در بدمینتون است، اما محبوبیت او اصلاً قابل مقایسه با چیناتسو نیست و همین موضوع باعث میشود احتمال اینکه احساساتش پاسخ داده شود، کمتر شود. اما در یک پیچش عجیب سرنوشت، چیناتسو به خانهی تایکی نقل مکان میکند!
تایکی که میخواهد همسطح و شایستهی چیناتسو شود، تصمیم میگیرد رویای مشترکی را دنبال کند: شرکت در مسابقات کشوری. او تمریناتش را با جدیت بیشتری آغاز میکند، تنها برای اینکه رابطهای قوی با همخانهای جدیدش بسازد.
تایکی اینوماتا، دانشآموز سال سوم راهنمایی، در آکادمی ایمی تحصیل میکند؛ مدرسهای یکپارچه با برنامهای قوی در زمینه ورزش. او به تیم بدمینتون دبیرستان پیوسته و تلاش میکند تا هرچه زودتر در تمرینات آزاد شرکت کند. اما هر چقدر هم زود برسد، همیشه دومین نفری است که وارد سالن ورزشی میشود. نفر اول همیشه چیناتسو کانو است؛ دانشآموز سال اول دبیرستان و کسی که تایکی به او علاقه دارد.
چیناتسو ستارهی نوظهور تیم بسکتبال است و فاصلهی میان او و تایکی بسیار زیاد به نظر میرسد. با اینکه تایکی بازیکن خوبی در بدمینتون است، اما محبوبیت او اصلاً قابل مقایسه با چیناتسو نیست و همین موضوع باعث میشود احتمال اینکه احساساتش پاسخ داده شود، کمتر شود. اما در یک پیچش عجیب سرنوشت، چیناتسو به خانهی تایکی نقل مکان میکند!
تایکی که میخواهد همسطح و شایستهی چیناتسو شود، تصمیم میگیرد رویای مشترکی را دنبال کند: شرکت در مسابقات کشوری. او تمریناتش را با جدیت بیشتری آغاز میکند، تنها برای اینکه رابطهای قوی با همخانهای جدیدش بسازد.
Slam Dunk
هانامیچی ساکوراگی، نوجوان قدبلند و پر سر و صدا با موهای سرخ شعلهای و نیروی جسمانی فراتر از سنش، مشتاق است به رکورد ۵۰ بار شکست در پیدا کردن همدم پایان دهد و بالاخره در اولین سال تحصیلش در دبیرستان شُوهُکو موفق شود دختری را به دست آورد. اما شهرتش به دردسرسازی و خرابکاری پیش از او رسیده و بیشتر دانشآموزان هممدرسهایاش او را مثل یک بیماری واگیردار از خود دور میکنند. در پایان اولین روز مدرسه، او تنها دو فکر قوی در ذهن دارد: «از بسکتبال متنفرم» و «به یک همدم نیاز دارم.»
هاروکو آکاگی، بیاطلاع از سابقه بدرفتاریهای هانامیچی، متوجه قد بلند او میشود و ناخواسته به سراغش میآید و میپرسد که آیا بسکتبال را دوست دارد یا نه. هانامیچی که از اینکه دختری با او صحبت میکند هیجانزده شده، بیاختیار با صدای بلند «بله» میگوید، با وجود اینکه در واقعیت از بسکتبال خوشش نمیآید. در سالن ورزشی، هاروکو از او میپرسد که آیا میتواند دانک بزند یا نه. هانامیچی که کاملاً تازهکار است، توپ را در دست میگیرد و برای پرش آماده میشود... اما بیش از حد میپرد و سرش را محکم به تختهی بسکتبال میکوبد.
هاروکو که از تواناییهای فیزیکی تقریباً غیرانسانی او شگفتزده شده، سریعاً این موضوع را به کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه اطلاع میدهد. همین اتفاق باعث میشود هانامیچی ناخواسته وارد دنیای رقابت و بسکتبال شود؛ دنیایی که در ابتدا تنها به خاطر دختری ناشناس پا به آن گذاشته بود، اما خیلی زود درمییابد بسکتبال چیزی فراتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
هانامیچی ساکوراگی، نوجوان قدبلند و پر سر و صدا با موهای سرخ شعلهای و نیروی جسمانی فراتر از سنش، مشتاق است به رکورد ۵۰ بار شکست در پیدا کردن همدم پایان دهد و بالاخره در اولین سال تحصیلش در دبیرستان شُوهُکو موفق شود دختری را به دست آورد. اما شهرتش به دردسرسازی و خرابکاری پیش از او رسیده و بیشتر دانشآموزان هممدرسهایاش او را مثل یک بیماری واگیردار از خود دور میکنند. در پایان اولین روز مدرسه، او تنها دو فکر قوی در ذهن دارد: «از بسکتبال متنفرم» و «به یک همدم نیاز دارم.»
هاروکو آکاگی، بیاطلاع از سابقه بدرفتاریهای هانامیچی، متوجه قد بلند او میشود و ناخواسته به سراغش میآید و میپرسد که آیا بسکتبال را دوست دارد یا نه. هانامیچی که از اینکه دختری با او صحبت میکند هیجانزده شده، بیاختیار با صدای بلند «بله» میگوید، با وجود اینکه در واقعیت از بسکتبال خوشش نمیآید. در سالن ورزشی، هاروکو از او میپرسد که آیا میتواند دانک بزند یا نه. هانامیچی که کاملاً تازهکار است، توپ را در دست میگیرد و برای پرش آماده میشود... اما بیش از حد میپرد و سرش را محکم به تختهی بسکتبال میکوبد.
هاروکو که از تواناییهای فیزیکی تقریباً غیرانسانی او شگفتزده شده، سریعاً این موضوع را به کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه اطلاع میدهد. همین اتفاق باعث میشود هانامیچی ناخواسته وارد دنیای رقابت و بسکتبال شود؛ دنیایی که در ابتدا تنها به خاطر دختری ناشناس پا به آن گذاشته بود، اما خیلی زود درمییابد بسکتبال چیزی فراتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
Haikyuu!!
سوت به صدا درمیآید. توپ بالا میرود. یک دریا (دریبل)، یک ست، یک اسپایک.
والیبال؛ ورزشی که در آن دو تیم روبهرو قرار میگیرند و با یک تور بلند و دیوارمانند از هم جدا شدهاند.
«پیرِ کوچک»، با قد تنها ۱۷۰ سانتیمتر، از پس تور غولآسا و دیوار بلاککنندهها برمیآید. شُویو هیناتا، با چشمانی پر از تحسین، به قامت کلاغمانند او خیره میشود. هیناتا که عزمش را جزم کرده تا همچون پیرِ کوچک به ارتفاعات بپرد، در سال آخر راهنمایی بالاخره تیمی تشکیل میدهد و در اولین تورنمنت والیبالش شرکت میکند. اما تیم او در نخستین دیدار مقابل دبیرستان قدرتمند کیتاگاوا دایییچی، که تحت رهبری نابغه اما سرسخت «پادشاه زمین»، توبیو کاگِیاما، قرار دارد، کاملاً شکست میخورد.
هیناتا برای گرفتن انتقام رسمی در رقابتهای دبیرستانی و پیروی از راه پیرِ کوچک، وارد دبیرستان کاراسونو میشود—اما وقتی در سالن ورزشی را میگشاید، کاگِیاما را بهعنوان همتیمیاش میبیند و نقشههایش نقش بر آب میشود.
اکنون هیناتا باید جایگاه خود را در تیم پیدا کند و در کنار کاگِیامای چالشبرانگیز کار کند تا ضعفهایش را جبران کند و به رؤیای خود—رسیدن به قلهٔ دنیای والیبال دبیرستان—جامهٔ عمل بپوشاند.
سوت به صدا درمیآید. توپ بالا میرود. یک دریا (دریبل)، یک ست، یک اسپایک.
والیبال؛ ورزشی که در آن دو تیم روبهرو قرار میگیرند و با یک تور بلند و دیوارمانند از هم جدا شدهاند.
«پیرِ کوچک»، با قد تنها ۱۷۰ سانتیمتر، از پس تور غولآسا و دیوار بلاککنندهها برمیآید. شُویو هیناتا، با چشمانی پر از تحسین، به قامت کلاغمانند او خیره میشود. هیناتا که عزمش را جزم کرده تا همچون پیرِ کوچک به ارتفاعات بپرد، در سال آخر راهنمایی بالاخره تیمی تشکیل میدهد و در اولین تورنمنت والیبالش شرکت میکند. اما تیم او در نخستین دیدار مقابل دبیرستان قدرتمند کیتاگاوا دایییچی، که تحت رهبری نابغه اما سرسخت «پادشاه زمین»، توبیو کاگِیاما، قرار دارد، کاملاً شکست میخورد.
هیناتا برای گرفتن انتقام رسمی در رقابتهای دبیرستانی و پیروی از راه پیرِ کوچک، وارد دبیرستان کاراسونو میشود—اما وقتی در سالن ورزشی را میگشاید، کاگِیاما را بهعنوان همتیمیاش میبیند و نقشههایش نقش بر آب میشود.
اکنون هیناتا باید جایگاه خود را در تیم پیدا کند و در کنار کاگِیامای چالشبرانگیز کار کند تا ضعفهایش را جبران کند و به رؤیای خود—رسیدن به قلهٔ دنیای والیبال دبیرستان—جامهٔ عمل بپوشاند.
Ao no Hako
تایکی اینوماتا دانشآموزی ورزشدوست و پرشور است که هر روز با اشتیاق تلاش میکند اولین نفری باشد که به سالن ورزشی مدرسه، معروف به «جعبهی آبی»، میرسد. اما لبخند صبحگاهیاش خیلی زود محو میشود؛ چرا که بارها و بارها رقابت را به رهبر تیم بسکتبال دختران، چیناتسو کانو، میبازد. با وجود این، تایکی در دلش به این دختر ارشد علاقه دارد و تنها دیدن او دوباره روحیهاش را شعلهور میسازد.
با ارادهای محکم، تایکی تصمیم میگیرد به زودی عشقش را به چیناتسو ابراز کند. اما اعتراف به عشق کار آسانی نیست—بهویژه وقتی ممکن است چیناتسو خواستگارهای دیگری داشته باشد و تایکی برایش کاملاً غریبه باشد. آیا عشق جوانانهی تایکی میتواند درون این جعبهی آبی شکوفا شود؟
تایکی اینوماتا دانشآموزی ورزشدوست و پرشور است که هر روز با اشتیاق تلاش میکند اولین نفری باشد که به سالن ورزشی مدرسه، معروف به «جعبهی آبی»، میرسد. اما لبخند صبحگاهیاش خیلی زود محو میشود؛ چرا که بارها و بارها رقابت را به رهبر تیم بسکتبال دختران، چیناتسو کانو، میبازد. با وجود این، تایکی در دلش به این دختر ارشد علاقه دارد و تنها دیدن او دوباره روحیهاش را شعلهور میسازد.
با ارادهای محکم، تایکی تصمیم میگیرد به زودی عشقش را به چیناتسو ابراز کند. اما اعتراف به عشق کار آسانی نیست—بهویژه وقتی ممکن است چیناتسو خواستگارهای دیگری داشته باشد و تایکی برایش کاملاً غریبه باشد. آیا عشق جوانانهی تایکی میتواند درون این جعبهی آبی شکوفا شود؟
Kokou no Hito
در اولین روز انتقالش به یک دبیرستان جدید، پسری منزوی به نام «موری بونتارو» توسط یکی از همکلاسیهایش ترغیب میشود تا از ساختمان مدرسه بالا برود. با اینکه میداند تنها یک لغزش ممکن است او را به کام مرگ بفرستد، به صعود ادامه میدهد. وقتی بالاخره به پشتبام میرسد، حس رضایت عمیقی را تجربه میکند — حسی که گویی به او میگوید: «زندهای!»
همین احساس، جرقهای میشود برای تولد شور و هیجانش نسبت به صخرهنوردی.
در اولین روز انتقالش به یک دبیرستان جدید، پسری منزوی به نام «موری بونتارو» توسط یکی از همکلاسیهایش ترغیب میشود تا از ساختمان مدرسه بالا برود. با اینکه میداند تنها یک لغزش ممکن است او را به کام مرگ بفرستد، به صعود ادامه میدهد. وقتی بالاخره به پشتبام میرسد، حس رضایت عمیقی را تجربه میکند — حسی که گویی به او میگوید: «زندهای!»
همین احساس، جرقهای میشود برای تولد شور و هیجانش نسبت به صخرهنوردی.