محبوبترین آثار عاشقانه
Ao no Hako
Doctor Elise: The Royal Lady with the Lamp
SPY×FAMILY
It Shows Right Away in Nijime-san’s Eyes
Kawaii dake ja Nai Shikimori-san
The Breaker: New Waves
Trace
The Fragrant Flower Blooms with Dignity
Ao Haru Ride
Shuriken to Pleats
عاشقانه (21 اثر)
Ao no Hako
تایکی اینوماتا، دانشآموز سال سوم راهنمایی، در آکادمی ایمی تحصیل میکند؛ مدرسهای یکپارچه با برنامهای قوی در زمینه ورزش. او به تیم بدمینتون دبیرستان پیوسته و تلاش میکند تا هرچه زودتر در تمرینات آزاد شرکت کند. اما هر چقدر هم زود برسد، همیشه دومین نفری است که وارد سالن ورزشی میشود. نفر اول همیشه چیناتسو کانو است؛ دانشآموز سال اول دبیرستان و کسی که تایکی به او علاقه دارد.
چیناتسو ستارهی نوظهور تیم بسکتبال است و فاصلهی میان او و تایکی بسیار زیاد به نظر میرسد. با اینکه تایکی بازیکن خوبی در بدمینتون است، اما محبوبیت او اصلاً قابل مقایسه با چیناتسو نیست و همین موضوع باعث میشود احتمال اینکه احساساتش پاسخ داده شود، کمتر شود. اما در یک پیچش عجیب سرنوشت، چیناتسو به خانهی تایکی نقل مکان میکند!
تایکی که میخواهد همسطح و شایستهی چیناتسو شود، تصمیم میگیرد رویای مشترکی را دنبال کند: شرکت در مسابقات کشوری. او تمریناتش را با جدیت بیشتری آغاز میکند، تنها برای اینکه رابطهای قوی با همخانهای جدیدش بسازد.
تایکی اینوماتا، دانشآموز سال سوم راهنمایی، در آکادمی ایمی تحصیل میکند؛ مدرسهای یکپارچه با برنامهای قوی در زمینه ورزش. او به تیم بدمینتون دبیرستان پیوسته و تلاش میکند تا هرچه زودتر در تمرینات آزاد شرکت کند. اما هر چقدر هم زود برسد، همیشه دومین نفری است که وارد سالن ورزشی میشود. نفر اول همیشه چیناتسو کانو است؛ دانشآموز سال اول دبیرستان و کسی که تایکی به او علاقه دارد.
چیناتسو ستارهی نوظهور تیم بسکتبال است و فاصلهی میان او و تایکی بسیار زیاد به نظر میرسد. با اینکه تایکی بازیکن خوبی در بدمینتون است، اما محبوبیت او اصلاً قابل مقایسه با چیناتسو نیست و همین موضوع باعث میشود احتمال اینکه احساساتش پاسخ داده شود، کمتر شود. اما در یک پیچش عجیب سرنوشت، چیناتسو به خانهی تایکی نقل مکان میکند!
تایکی که میخواهد همسطح و شایستهی چیناتسو شود، تصمیم میگیرد رویای مشترکی را دنبال کند: شرکت در مسابقات کشوری. او تمریناتش را با جدیت بیشتری آغاز میکند، تنها برای اینکه رابطهای قوی با همخانهای جدیدش بسازد.
Doctor Elise: The Royal Lady with the Lamp
دکتر سونگ جیهیون در میان جراحان کرهای به عنوان یک نابغه شناخته میشود؛ پزشکی بینظیر که میتواند جان بیماران را در هر شرایطی نجات دهد. اما در زندگی قبلیاش، او الیز دو کلورانس بود — همسر گستاخ و مغرور امپراتور — که حسادت و طمعش باعث شد عزیزانش را از دست بدهد و سرانجام خودش نیز جان ببازد.
به همین دلیل، او سوگند خورد که این بار به جای نابود کردن زندگیها، نجاتبخش باشد. پس از یک سانحهی مرگبار هوایی، الیز بار دیگر خود را در همان بدن سابقش مییابد. اینبار اما با دانشی از پزشکی مدرن و فرصتی تازه برای جبران اشتباهات گذشته، مصمم است به عنوان یک پزشک، به امپراتوری خدمت کند.
اما آیا الیز میتواند از نامزدیاش با شاهزاده لیندن دو رومانوف، مردی که روزی چنان عاشقش بود که به نابودی خودش انجامید، دوری کند؟
دکتر سونگ جیهیون در میان جراحان کرهای به عنوان یک نابغه شناخته میشود؛ پزشکی بینظیر که میتواند جان بیماران را در هر شرایطی نجات دهد. اما در زندگی قبلیاش، او الیز دو کلورانس بود — همسر گستاخ و مغرور امپراتور — که حسادت و طمعش باعث شد عزیزانش را از دست بدهد و سرانجام خودش نیز جان ببازد.
به همین دلیل، او سوگند خورد که این بار به جای نابود کردن زندگیها، نجاتبخش باشد. پس از یک سانحهی مرگبار هوایی، الیز بار دیگر خود را در همان بدن سابقش مییابد. اینبار اما با دانشی از پزشکی مدرن و فرصتی تازه برای جبران اشتباهات گذشته، مصمم است به عنوان یک پزشک، به امپراتوری خدمت کند.
اما آیا الیز میتواند از نامزدیاش با شاهزاده لیندن دو رومانوف، مردی که روزی چنان عاشقش بود که به نابودی خودش انجامید، دوری کند؟
اینا میخواهد با یک پسر معمولی آشنا شود، بنابراین از بهترین دوستش، ماکو، کمک میگیرد. ابتدا برای خرید به فروشگاه تازهافتتاحشدهی «Se Rejouir» میروند. در آنجا، اینا ناگهان عشقش را به مدیر فروشگاه اعتراف میکند. آیا این آغاز رمانتیک یک داستان عاشقانه خواهد بود؟
اینا میخواهد با یک پسر معمولی آشنا شود، بنابراین از بهترین دوستش، ماکو، کمک میگیرد. ابتدا برای خرید به فروشگاه تازهافتتاحشدهی «Se Rejouir» میروند. در آنجا، اینا ناگهان عشقش را به مدیر فروشگاه اعتراف میکند. آیا این آغاز رمانتیک یک داستان عاشقانه خواهد بود؟
It Shows Right Away in Nijime-san’s Eyes
داستان دربارهی دختری به نام نیجیمه است که یک ویژگی خاص دارد: او میتواند با نگاه کردن به چشمان دیگران، فوراً احساساتشان را بخواند. این توانایی باعث میشود در موقعیتهای اجتماعی یا عاشقانه، خیلی زود متوجه احساسات اطرافیانش شود.
داستان دربارهی دختری به نام نیجیمه است که یک ویژگی خاص دارد: او میتواند با نگاه کردن به چشمان دیگران، فوراً احساساتشان را بخواند. این توانایی باعث میشود در موقعیتهای اجتماعی یا عاشقانه، خیلی زود متوجه احساسات اطرافیانش شود.
Shikabane★Cherry
این یک کمدی عاشقانه است که داستان دختری را روایت میکند که درست پیش از یک قرار مهم بیمار میشود و تصمیم میگیرد مقدار زیادی داروی مخفی مصرف کند. این دارو قرار است سلولهایش را تازه نگه دارد، اما او متوجه میشود که قلبش از کار افتاده و او به یک زامبی تبدیل شده است.
این یک کمدی عاشقانه است که داستان دختری را روایت میکند که درست پیش از یک قرار مهم بیمار میشود و تصمیم میگیرد مقدار زیادی داروی مخفی مصرف کند. این دارو قرار است سلولهایش را تازه نگه دارد، اما او متوجه میشود که قلبش از کار افتاده و او به یک زامبی تبدیل شده است.
Sugar Dark: Umerareta Yami to Shoujo
داستان پسری به نام «موارو» را دنبال میکند که به ناحق دستگیر شده و برای انجام کار اجباری به قبرستانی فرستاده میشود. او خود را «نگهبان گور» مینامد و با دختری زیبا به نام «مِریا» ملاقات میکند. موارو در حالی که روزهایش را به کندن گودالی مشغول است که هیولایی مردهزنده به نام «تاریکی» در آن قرار دارد، به مریا دلباخته میشود.
داستان پسری به نام «موارو» را دنبال میکند که به ناحق دستگیر شده و برای انجام کار اجباری به قبرستانی فرستاده میشود. او خود را «نگهبان گور» مینامد و با دختری زیبا به نام «مِریا» ملاقات میکند. موارو در حالی که روزهایش را به کندن گودالی مشغول است که هیولایی مردهزنده به نام «تاریکی» در آن قرار دارد، به مریا دلباخته میشود.
Shuriken to Pleats
نیاکان «میکاگه کیریو» در ژاپن بهعنوان نینجا شناخته میشدند، پیش از آنکه اصلاحات میجی آنها را از این حرفه بیرون براند. در دوران مدرن، خانواده کیریو «شرکت روستای سایه» را اداره میکند که خدمات محافظت ویژه برای افراد ثروتمند و مهم ارائه میدهد. میکاگه از کودکی عضوی از تیم محافظان شخصی «آقای جیمز جی. راد»، بیوهمردی سالخورده، بوده است. او گرچه این کار پسندیده نیست، احساسات عمیقی نسبت به اربابش دارد؛ و در مقابل، حضور میکاگه به آقای راد خانوادهای را یادآوری میکند که زمانی داشته است. او پیشنهاد میدهد میکاگه را به فرزندی بپذیرد تا بتواند حرفه خطرناک خود را رها کند و مانند یک دختر عادی به مدرسه برود.
اما تنها روز بعد از این پیشنهاد، آقای راد قربانی سوءقصدی دیگر میشود. پس از این حادثه، میکاگه باید تصمیم بگیرد که آیا و چگونه آخرین خواستهی خودخواهانهی اربابش را برآورده سازد.
نیاکان «میکاگه کیریو» در ژاپن بهعنوان نینجا شناخته میشدند، پیش از آنکه اصلاحات میجی آنها را از این حرفه بیرون براند. در دوران مدرن، خانواده کیریو «شرکت روستای سایه» را اداره میکند که خدمات محافظت ویژه برای افراد ثروتمند و مهم ارائه میدهد. میکاگه از کودکی عضوی از تیم محافظان شخصی «آقای جیمز جی. راد»، بیوهمردی سالخورده، بوده است. او گرچه این کار پسندیده نیست، احساسات عمیقی نسبت به اربابش دارد؛ و در مقابل، حضور میکاگه به آقای راد خانوادهای را یادآوری میکند که زمانی داشته است. او پیشنهاد میدهد میکاگه را به فرزندی بپذیرد تا بتواند حرفه خطرناک خود را رها کند و مانند یک دختر عادی به مدرسه برود.
اما تنها روز بعد از این پیشنهاد، آقای راد قربانی سوءقصدی دیگر میشود. پس از این حادثه، میکاگه باید تصمیم بگیرد که آیا و چگونه آخرین خواستهی خودخواهانهی اربابش را برآورده سازد.
SPY×FAMILY
برای مأمور مخفی معروف به «تویلایت»، هیچ دستوری بیش از حد دشوار نیست اگر هدف آن برقراری صلح باشد. او که بهعنوان بهترین جاسوس کشور وستالیس فعالیت میکند، بیوقفه تلاش میکند تا از آغاز جنگی توسط تندروها با کشور همسایه، اوستانیا، جلوگیری کند.
در آخرین مأموریتش، تویلایت باید یک سیاستمدار اوستانی به نام «داناوان دزماند» را زیر نظر بگیرد. اما راه انجام این کار، نفوذ به مدرسهی فرزند او – مدرسهی معتبر «آکادمی اِدن» – است. بدین ترتیب، او با دشوارترین مأموریت زندگیاش روبهرو میشود: ازدواج کند، بچهدار شود و نقش یک خانواده را بازی کند!
تویلات که هویتی جعلی به نام «لوید فورجر» برای خود میسازد، دختری یتیم به نام «آنیا» را به فرزندی میپذیرد تا نقش دختر ششسالهاش را بازی کند و در آکادمی ادن ثبتنام شود. برای نقش همسر، او با زنی به نام «یور بریار» آشنا میشود؛ کارمند سادهدلی که خودش هم برای جلب توجه اطرافیان نیاز به یک شریک جعلی دارد.
اما تنها لوید نیست که رازی در دل دارد. یور در واقع یک آدمکش حرفهای با نام مستعار «شاهزادهی خار» است. ازدواج با لوید برای او بهترین پوشش ممکن به شمار میرود. از طرفی، آنیا هم آنطور که بهنظر میرسد یک دختر معمولی نیست؛ او یک «ایسپِر» (توانای ذهنخوانی) است، نتیجهی آزمایشهایی سری که به او اجازه میدهد افکار دیگران را بخواند.
اگرچه آنیا حقیقت هویت والدین جدیدش را میفهمد، ولی از اینکه پدر و مادرش آدمهای خفن و سری هستند، بهشدت هیجانزده است! البته هرگز به آنها چیزی نمیگوید، چون نمیخواهد بازی خراب شود.
اینگونه، در قالب خانوادهای به نام «فورجرها»، یک جاسوس، یک قاتل، و یک ذهنخوان باید در نقش خانوادهای عادی ظاهر شوند، در حالیکه هر کدام دنبال اهداف مخفی خود هستند. اما در میان این نقشبازیها و دروغها، کمکم درمییابند که معنای خانواده چیزی فراتر از پیوندهای خونی است.
برای مأمور مخفی معروف به «تویلایت»، هیچ دستوری بیش از حد دشوار نیست اگر هدف آن برقراری صلح باشد. او که بهعنوان بهترین جاسوس کشور وستالیس فعالیت میکند، بیوقفه تلاش میکند تا از آغاز جنگی توسط تندروها با کشور همسایه، اوستانیا، جلوگیری کند.
در آخرین مأموریتش، تویلایت باید یک سیاستمدار اوستانی به نام «داناوان دزماند» را زیر نظر بگیرد. اما راه انجام این کار، نفوذ به مدرسهی فرزند او – مدرسهی معتبر «آکادمی اِدن» – است. بدین ترتیب، او با دشوارترین مأموریت زندگیاش روبهرو میشود: ازدواج کند، بچهدار شود و نقش یک خانواده را بازی کند!
تویلات که هویتی جعلی به نام «لوید فورجر» برای خود میسازد، دختری یتیم به نام «آنیا» را به فرزندی میپذیرد تا نقش دختر ششسالهاش را بازی کند و در آکادمی ادن ثبتنام شود. برای نقش همسر، او با زنی به نام «یور بریار» آشنا میشود؛ کارمند سادهدلی که خودش هم برای جلب توجه اطرافیان نیاز به یک شریک جعلی دارد.
اما تنها لوید نیست که رازی در دل دارد. یور در واقع یک آدمکش حرفهای با نام مستعار «شاهزادهی خار» است. ازدواج با لوید برای او بهترین پوشش ممکن به شمار میرود. از طرفی، آنیا هم آنطور که بهنظر میرسد یک دختر معمولی نیست؛ او یک «ایسپِر» (توانای ذهنخوانی) است، نتیجهی آزمایشهایی سری که به او اجازه میدهد افکار دیگران را بخواند.
اگرچه آنیا حقیقت هویت والدین جدیدش را میفهمد، ولی از اینکه پدر و مادرش آدمهای خفن و سری هستند، بهشدت هیجانزده است! البته هرگز به آنها چیزی نمیگوید، چون نمیخواهد بازی خراب شود.
اینگونه، در قالب خانوادهای به نام «فورجرها»، یک جاسوس، یک قاتل، و یک ذهنخوان باید در نقش خانوادهای عادی ظاهر شوند، در حالیکه هر کدام دنبال اهداف مخفی خود هستند. اما در میان این نقشبازیها و دروغها، کمکم درمییابند که معنای خانواده چیزی فراتر از پیوندهای خونی است.
داستان در کرهجنوبی معاصر جریان دارد. حدود ۳۰ سال پیش، موجودات ناشناختهای ناگهان ظاهر شدند و به مردم حمله کردند. آنها هر جا که میرفتند ویرانی گستردهای به بار میآوردند. این هیولاها «ترابل» نام گرفتند و جهان را در هرجومرج فرو بردند. همزمان با نخستین ظهور «ترابلها»، تعدادی از انسانها با تواناییهای ماوراءطبیعی به دنیا آمدند یا بعدها آنها را به دست آوردند. این جهشیافتهها که «تریس» نامیده میشوند، تنها کسانی هستند که قادرند با «ترابلها» مبارزه کنند.
با این حال، «تریسها» نیز بهعنوان موجوداتی عجیبوغریب شناخته شده و عموماً توسط جامعه طرد میشوند، زیرا برخی از آنها قدرتهایشان را برای منافع شخصی خود سوءاستفاده کردهاند. خط داستانی حول دو شخصیت اصلی میچرخد: «سا گانگ-کون»، دانشآموز دبیرستانی که بهعنوان یک «تریس» متولد شده اما تلاش میکند تواناییاش را پنهان کند؛ و دیگری «کیم یون-سونگ»، مردی که در اوایل دهه سی زندگیاش قدرتهای «تریس» را به دست آورده است. اندکی پس از این اتفاق، همسر و دخترش برای مقاصد آزمایشی از او گرفته میشوند.
داستان در کرهجنوبی معاصر جریان دارد. حدود ۳۰ سال پیش، موجودات ناشناختهای ناگهان ظاهر شدند و به مردم حمله کردند. آنها هر جا که میرفتند ویرانی گستردهای به بار میآوردند. این هیولاها «ترابل» نام گرفتند و جهان را در هرجومرج فرو بردند. همزمان با نخستین ظهور «ترابلها»، تعدادی از انسانها با تواناییهای ماوراءطبیعی به دنیا آمدند یا بعدها آنها را به دست آوردند. این جهشیافتهها که «تریس» نامیده میشوند، تنها کسانی هستند که قادرند با «ترابلها» مبارزه کنند.
با این حال، «تریسها» نیز بهعنوان موجوداتی عجیبوغریب شناخته شده و عموماً توسط جامعه طرد میشوند، زیرا برخی از آنها قدرتهایشان را برای منافع شخصی خود سوءاستفاده کردهاند. خط داستانی حول دو شخصیت اصلی میچرخد: «سا گانگ-کون»، دانشآموز دبیرستانی که بهعنوان یک «تریس» متولد شده اما تلاش میکند تواناییاش را پنهان کند؛ و دیگری «کیم یون-سونگ»، مردی که در اوایل دهه سی زندگیاش قدرتهای «تریس» را به دست آورده است. اندکی پس از این اتفاق، همسر و دخترش برای مقاصد آزمایشی از او گرفته میشوند.
Kawaii dake ja Nai Shikimori-san
«یو ایزومی» یک دانشآموز دبیرستانی است که زندگیاش پر از بدبیاری است. از همان کودکی، همیشه با زخم و جراحت به خانه بازمیگشت. به دلیل بدشانسی همیشگیاش، روزهای او چیزی جز حوادث ناخوشایند نبود—تا اینکه با «میکچون شیکیموری» وارد رابطه شد.
شیکیموری را میتوان بهعنوان معشوق ایدهآل توصیف کرد: بامزه، دوستداشتنی و باورنکردنی عاشق ایزومی. اما او گاهی چندان هم شیرین نیست؛ بلکه به خونسردترین و در عین حال ترسناکترین شکل ممکن تبدیل به معشوقی فوقالعاده باحال میشود! حضور پرهیبت و نگرانی صادقانهاش برای سلامتی ایزومی هرگز نفس او را بند نمیآورد. حالا که شیکیموریِ هم بامزه و هم باحال کنار ایزومی است، روزهای بدشانسیاش به پایان رسیده و زندگیاش پر از شادی و گرما شده است.
«یو ایزومی» یک دانشآموز دبیرستانی است که زندگیاش پر از بدبیاری است. از همان کودکی، همیشه با زخم و جراحت به خانه بازمیگشت. به دلیل بدشانسی همیشگیاش، روزهای او چیزی جز حوادث ناخوشایند نبود—تا اینکه با «میکچون شیکیموری» وارد رابطه شد.
شیکیموری را میتوان بهعنوان معشوق ایدهآل توصیف کرد: بامزه، دوستداشتنی و باورنکردنی عاشق ایزومی. اما او گاهی چندان هم شیرین نیست؛ بلکه به خونسردترین و در عین حال ترسناکترین شکل ممکن تبدیل به معشوقی فوقالعاده باحال میشود! حضور پرهیبت و نگرانی صادقانهاش برای سلامتی ایزومی هرگز نفس او را بند نمیآورد. حالا که شیکیموریِ هم بامزه و هم باحال کنار ایزومی است، روزهای بدشانسیاش به پایان رسیده و زندگیاش پر از شادی و گرما شده است.
InuYasha
زندگی عادی کگومه هیگوراشی ناگهان دگرگون میشود وقتی دیوی او را به درون چاهی میکشد و پانصد سال به گذشته میبرد. در این دوران، کگومه خیلی زود دو چیز را میفهمد: دیوها میان انسانها رفتوآمد میکنند و او ناآگاهانه شیئی خطرناک را از دنیای خودش آورده—گوی کوچکی به اندازهٔ تیله، مشهور به «گوهر شیکون» (گوهر چهار روح). این گوی نامعمول به هر دیوی که آن را در اختیار داشته باشد قدرتی عظیم میبخشد، و کگومه برای هر کسی که قصد سرقتش را داشته باشد هدفی آسان است. هنگام نبرد با دیوی، تلاشی شتابزده برای دور کردنش باعث میشود کگومه ناخواسته گوهر را خرد کند و بیشمار تکه از آن در سراسر ژاپن فئودالی پراکنده شود. او خیلی زود پیامدهای سنگین کارش را درمییابد، وقتی باید با نیمهدیو، اینویاشا، همراه شود تا پیش از آنکه تکهها به دست افراد نادرست بیفتد، همهٔ آنها را جمعآوری کنند.
زندگی عادی کگومه هیگوراشی ناگهان دگرگون میشود وقتی دیوی او را به درون چاهی میکشد و پانصد سال به گذشته میبرد. در این دوران، کگومه خیلی زود دو چیز را میفهمد: دیوها میان انسانها رفتوآمد میکنند و او ناآگاهانه شیئی خطرناک را از دنیای خودش آورده—گوی کوچکی به اندازهٔ تیله، مشهور به «گوهر شیکون» (گوهر چهار روح). این گوی نامعمول به هر دیوی که آن را در اختیار داشته باشد قدرتی عظیم میبخشد، و کگومه برای هر کسی که قصد سرقتش را داشته باشد هدفی آسان است. هنگام نبرد با دیوی، تلاشی شتابزده برای دور کردنش باعث میشود کگومه ناخواسته گوهر را خرد کند و بیشمار تکه از آن در سراسر ژاپن فئودالی پراکنده شود. او خیلی زود پیامدهای سنگین کارش را درمییابد، وقتی باید با نیمهدیو، اینویاشا، همراه شود تا پیش از آنکه تکهها به دست افراد نادرست بیفتد، همهٔ آنها را جمعآوری کنند.
Mahoutsukai no Yome
با اینکه توان دیدن موجودات ماورایی را دارد، چیسه هاتوری هرگز خودش را خوششانس ندانسته است. از وقتی والدینش در کودکی رهایش کردند، این زخم محور همهٔ رنجهایش بوده و او را تا جایی پیش برده که فقط برای داشتن جایی که بتواند نام «خانه» رویش بگذارد، خودش را در بازار برده بفروشد.
چیسه بهعنوان یک «اسلی بِگی» کمیاب—موجوداتی با سازگاری غیرمعمول با انرژیهای جادویی—به خریداران عرضه میشود و آخرین امیدش در هیئت الیاس آینزورث پدیدار میگردد؛ جادوگری مرموز که بیشتر جانور مینماید تا انسان. الیاس بهجای نگهداشتن او بهعنوان برده، تصمیم میگیرد چیسه را شاگرد خود—و نیز عروسش—کند.
چیسه نهتنها به حومهٔ انگلستان، جایی که الیاس زندگی میکند، منتقل میشود، بلکه به جهانی پا میگذارد که در آن شگفتیهایی چون پریان و اژدها امری عادیاند. اما خیلی زود درمییابد در زندگی تازهاش به همان اندازه که جای شگفتی است، جای ترس هم هست. و در قلب همهٔ اینها، این پرسش نهفته است که آیا او به دست چیزی بسیار تاریکتر از شیاطین درون خودش افتاده است یا نه.
با اینکه توان دیدن موجودات ماورایی را دارد، چیسه هاتوری هرگز خودش را خوششانس ندانسته است. از وقتی والدینش در کودکی رهایش کردند، این زخم محور همهٔ رنجهایش بوده و او را تا جایی پیش برده که فقط برای داشتن جایی که بتواند نام «خانه» رویش بگذارد، خودش را در بازار برده بفروشد.
چیسه بهعنوان یک «اسلی بِگی» کمیاب—موجوداتی با سازگاری غیرمعمول با انرژیهای جادویی—به خریداران عرضه میشود و آخرین امیدش در هیئت الیاس آینزورث پدیدار میگردد؛ جادوگری مرموز که بیشتر جانور مینماید تا انسان. الیاس بهجای نگهداشتن او بهعنوان برده، تصمیم میگیرد چیسه را شاگرد خود—و نیز عروسش—کند.
چیسه نهتنها به حومهٔ انگلستان، جایی که الیاس زندگی میکند، منتقل میشود، بلکه به جهانی پا میگذارد که در آن شگفتیهایی چون پریان و اژدها امری عادیاند. اما خیلی زود درمییابد در زندگی تازهاش به همان اندازه که جای شگفتی است، جای ترس هم هست. و در قلب همهٔ اینها، این پرسش نهفته است که آیا او به دست چیزی بسیار تاریکتر از شیاطین درون خودش افتاده است یا نه.
Akatsuki no Yona
روزی روزگاری، پادشاهی کووکا به فرمان یک اژدهای سرخ در قالب انسان اداره میشد. در کنار او، چهار جنگجوی آغشته به خون اژدها به پیشرفت و شکوفایی سرزمین کمک میکردند. گذر زمان این داستان را به افسانهای برای کودکان بدل کرد. یونا، تنها شاهدخت کووکا، زندگیای مرفه و بیدغدغه داشت. او شیفتهٔ پسرعمویش سو-وون بود و با حفاظت مرشدش سون هاک، از تلخیهای بیرون کاخ در امان مانده بود. اما برخلاف این خواب شیرین، کووکا در آستانهی یک بحران سیاسی قرار داشت. هنگامی که سو-وون، عشق او، کودتایی خونین به راه میاندازد و پدرش را میکشد، یونا ناچار میشود تنها با همراهی هاک از کاخ بگریزد. در حالی که دشمنان از همه سو او را محاصره کردهاند، شاهدخت راندهشده هنوز برای نجات پادشاهیاش امید دارد. یک کشیش تبعیدی به او میگوید تنها راه رهایی یافتن چهار جنگجوی افسانهای اژدهاست. با تکیه بر این افسانه که گویی ساختگی به نظر میرسد، یونا راه جستوجوی این جنگاوران را در پیش میگیرد و مصمم است پادشاهیاش را بازستاند.
روزی روزگاری، پادشاهی کووکا به فرمان یک اژدهای سرخ در قالب انسان اداره میشد. در کنار او، چهار جنگجوی آغشته به خون اژدها به پیشرفت و شکوفایی سرزمین کمک میکردند. گذر زمان این داستان را به افسانهای برای کودکان بدل کرد. یونا، تنها شاهدخت کووکا، زندگیای مرفه و بیدغدغه داشت. او شیفتهٔ پسرعمویش سو-وون بود و با حفاظت مرشدش سون هاک، از تلخیهای بیرون کاخ در امان مانده بود. اما برخلاف این خواب شیرین، کووکا در آستانهی یک بحران سیاسی قرار داشت. هنگامی که سو-وون، عشق او، کودتایی خونین به راه میاندازد و پدرش را میکشد، یونا ناچار میشود تنها با همراهی هاک از کاخ بگریزد. در حالی که دشمنان از همه سو او را محاصره کردهاند، شاهدخت راندهشده هنوز برای نجات پادشاهیاش امید دارد. یک کشیش تبعیدی به او میگوید تنها راه رهایی یافتن چهار جنگجوی افسانهای اژدهاست. با تکیه بر این افسانه که گویی ساختگی به نظر میرسد، یونا راه جستوجوی این جنگاوران را در پیش میگیرد و مصمم است پادشاهیاش را بازستاند.
The Breaker: New Waves
پس از آنکه استاد «یی "شیوون" شی-وون»، یعنی «گومونریونگ»، مرکز کیِ او را میشکند و توانایی استفاده از هنرهای رزمیاش را از بین میبرد، شیوون تصمیم میگیرد دنیای «موریِم» را ترک کند و زندگی عادیاش را ادامه دهد: هر روز به مدرسه برود و نزد مادرش به خانه برگردد. اما موریِم برنامهٔ دیگری برای او دارد. وقتی مشخص میشود او تنها شاگرد واقعی گومونریونگ است و «بانوی سوسول» مدالیون ققنوسِ قبیلهٔ سونوو را به او میسپارد—و عملاً او را رهبر موقت این قبیله میکند—جهان موریِم به این راحتی حاضر نیست شیوون را رها کند.
با این جایگاه تازه، دشمنانی که شیوون هرگز با آنها روبهرو نشده بود یکی پس از دیگری ظاهر میشوند؛ از جمله سازمانی به نام «سولجرز آندر کامند». آنها برای پیشرفت خود قصد حذف او را دارند. اما شیوون بدون مرکز کیِ سالم، چگونه میتواند از خود دفاع کند؟
پس از آنکه استاد «یی "شیوون" شی-وون»، یعنی «گومونریونگ»، مرکز کیِ او را میشکند و توانایی استفاده از هنرهای رزمیاش را از بین میبرد، شیوون تصمیم میگیرد دنیای «موریِم» را ترک کند و زندگی عادیاش را ادامه دهد: هر روز به مدرسه برود و نزد مادرش به خانه برگردد. اما موریِم برنامهٔ دیگری برای او دارد. وقتی مشخص میشود او تنها شاگرد واقعی گومونریونگ است و «بانوی سوسول» مدالیون ققنوسِ قبیلهٔ سونوو را به او میسپارد—و عملاً او را رهبر موقت این قبیله میکند—جهان موریِم به این راحتی حاضر نیست شیوون را رها کند.
با این جایگاه تازه، دشمنانی که شیوون هرگز با آنها روبهرو نشده بود یکی پس از دیگری ظاهر میشوند؛ از جمله سازمانی به نام «سولجرز آندر کامند». آنها برای پیشرفت خود قصد حذف او را دارند. اما شیوون بدون مرکز کیِ سالم، چگونه میتواند از خود دفاع کند؟
Tonari no Kaibutsu-kun
شیزوکو میزوتانی که به «مورچهٔ درسخوان» معروف است، توجه چندانی به همکلاسیهایش ندارد و در عوض تلاش میکند مانند مادرش در زندگی کاری موفق باشد. اما دنیای او وقتی دگرگون میشود که رشوه میگیرد تا جزوههای درسی را برای هارو یوشیدا، یاغی کلاس که پس از یک دعوای خشونتآمیز از مدرسه اخراج شده بود، بیاورد.
با وجود برخورد خشن و تند او در ابتدا، هارو بهسرعت قانع میشود که میان آنها دوستی شکل گرفته و حتی عشقش را به شیزوکو اعتراف میکند. هر چه زمان بیشتری را با هارو میگذراند، شیزوکو درمییابد که زیر ظاهر خشن او، روحی مهربان و صادق نهفته است.
شیزوکو میزوتانی که به «مورچهٔ درسخوان» معروف است، توجه چندانی به همکلاسیهایش ندارد و در عوض تلاش میکند مانند مادرش در زندگی کاری موفق باشد. اما دنیای او وقتی دگرگون میشود که رشوه میگیرد تا جزوههای درسی را برای هارو یوشیدا، یاغی کلاس که پس از یک دعوای خشونتآمیز از مدرسه اخراج شده بود، بیاورد.
با وجود برخورد خشن و تند او در ابتدا، هارو بهسرعت قانع میشود که میان آنها دوستی شکل گرفته و حتی عشقش را به شیزوکو اعتراف میکند. هر چه زمان بیشتری را با هارو میگذراند، شیزوکو درمییابد که زیر ظاهر خشن او، روحی مهربان و صادق نهفته است.