وقتی اقتباس سقوط میکند: نگاهی تحلیلی به Tokyo Ghoul و فرصتِ ازدسترفته
وقتی مانگای ژاپنی به زبان تصویر و روایت منتقل میشود، هرگز تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. سریالی که باید نقطهٔ عطفی باشد، گاه به اثری بدل میشود که نه تنها نتوانست آنچنان که باید بدرخشد، بلکه حتی بخشی از اعتبار منبع اصلی را نیز به تاریکی کشید. «توکیو غول» نمونهای است حکایتساز از قلم خوردن فرصتها و انتخابهای نابجای اقتباس.
در ادامه، من میخواهم با نگاه دقیق و بدون تعارف، بررسی کنم که چرا اقتباس «توکیو غول» نتوانست در پلهٔ اول به آنچه که شایستهاش بود برسد، و این مسئله برای همهٔ خوانندگان «مانگا فارسی» نکاتی دارد که نباید از آن بگذرند.
وعدۀ بزرگ، آغاز امیدوارکننده
در زمانی که ژانر مانگا و آثار تیرهوتار با محوریت هویت، مبارزه و درونمایههای فلسفی محبوب شده بودند، «توکیو غول» با طرحی جذاب و متفاوت ظاهر شد: دانشجویی ساده به نام کنِ کانهکی ناگهان وارد دنیایی از گُولها (موجوداتی که از انسان تغذیه میکنند) میشود و مجبور میشود با هویتی دوگانه کنار بیاید. منبع اصلی، دارای پیچیدگیهایی در روایت، شخصیتها، اخلاق و تمایزات ساختاری بود و توان بالقوهٔ زیادی داشت.
کمپانی تولید وقتی وارد اقتباس شد، با امکان نمایش تصویری، موزیکال، جلوههای ویژه و نیروی بصری، فرصت یافت که آن عمق را به مخاطب تصویری منتقل کند. اولین فصل تقریباً با ساختاری بهنسبت وفادار به مانگا آغاز شد، و بسیاری امیدوار شدند که شاهد اثری ماندگار خواهیم بود.
نقطۀ انحراف: از وفاداری به مسیرِ پرتها
اما مشکل زمانی شروع شد که اقتباس تصمیم گرفت «خودش باشد». فصل دوم، با عنوان «√A»، بسیار زود از مسیر مانگا منحرف شد: بسیاری از داستانهای مهم حذف شدند، برخی شخصیتها یا تغییر کردند، و بخش عمدهای از تحول درونی شخصیتها محو گشت. این تصمیم باعث شد تا روایتِ مانگا که آرام و لایهلایه طراحی شده بود، زیر فشار زمان و تغییرات، دچار شکاف شود.
پیشروی شتابزده، روایتهای نیمهتمام، کاراکترهایی که بدل شدند به سایهٔ خودشان، و تمایلاتی که حذف شدند—همگی دستبهدست دادند تا آن حسِ سنگینی که مانگا بهخوبی منتقل میکرد، در نسخهٔ تصویری ضعیف شود. مخاطبِ مانگا فارسی که انتظار داشت محورهای فلسفی، روانشناختی و هویتی داستان به همان قوت دیده شود، دچار سرخوردگی شد.
چه چیزی از دست رفت؟
- توسعهٔ شخصیتها: در مانگا، کنِ کانهکی از دانشجوی معمولی به فردی با هویت چندوجهی بدل میشود؛ گوشهچشمی به ترس، امید، گناه و پذیرش. اما در اقتباس، بسیاری از این مراحل با سرعت رد شدند یا حتی حذف شدند، و احساس تحول عمیق از بین رفت.
- مضمون و لایهها: یکی از نقاط قوت مانگا، بازی با مفهوم «انسان بودن» در میان موجوداتی که تهدیدند، و موجوداتی که تلاش برای انسان بودن میکنند، بود. در مقتباس، این لایهها به مثابهٔ پسزمینهٔ کمصرحت گزارش شدند و آن حسِ «چیزی بزرگتر از نبرد» ناپدید گشت.
- ریتم و فضا: مانگا زمان میداد تا فضا تنفس کند، تا مخاطب با شخصیتها همراه شود، تا لحظهٔ تلخ و تأملآمیز احساس شود. در اقتباس، فضا غالباً پر شد از حرکت، زدوخورد، تغییرات سریع—و آن سکوتِ بُلدِ مانگا از بین رفت.
چه چیزی میتوانست بهتر شود؟
اگر بخواهم به صورت واضح بگویم، چند نکته هست که میتوانست مسیر را متفاوت کند:
- افزایش تعداد قسمتها یا فصول: زمانی که بخشی از داستان حذف یا فشرده میشود، مخاطب احساس میکند بخشهایی از هویت اثر را از دست داده است.
- وفاداری بیشتر به منبع و انتخاب تغییرات حسابشده: اقتباس همیشه نیازمند تغییر نیست، اما اگر تغییری انجام میشود، باید به هدف داستانی بزرگتر و حفظ روح اثر باشد—not صرفاً برای سرگرمی.
- پرداخت بیشتر به ابعاد فلسفی و روانشناختی: مخصوصاً برای مخاطبان مانگا فارسی که تجربهٔ خواندن با چنین لایههایی را دارند، حذف این بخشها همانند قطع کردن «ریشه» از درخت است.
- هماهنگی بصری و طراحی با فضای مانگا: اگر اقتباس نتواند طراحی و حس بصری منبع را منتقل کند، تجربهٔ مخاطب دچار گسست میشود.
درسهایی برای خوانندهٔ مانگا فارسی
اگر شما بهعنوان خوانندهٔ «مانگا فارسی» در پلتفرمهایی مثل مانگاریوم وارد شدهاید، این تجربه میتواند چند درس مهم داشته باشد:
- مطالعهٔ مانگا بهعنوان منبع «اصلی» را حتما در نظر بگیرید، خصوصاً اگر اثر شاخصی مثل «توکیو غول» را دنبال میکنید و بعد نسخهٔ تصویریاش را میبینید.
- هنگام ورود به اقتباس، بدانید که تجربهٔ “مشاهده” و “خواندن” تفاوت دارد؛ انتظار نداشته باشید همهٔ لایهها منتقل شده باشند.
- وقتی نقد میکنید یا با دوستانتان دربارهٔ اقتباسها گفتوگو میکنید، به این فکر کنید که آیا تغییرات سازش با روح اثر بوده یا صرفا مصرف بصری؟ این نگرش باعث میشود دریافتتان عمیقتر شود.
- از مانگاهای کمتر اقتباسشده بهعنوان گزینهٔ اول استفاده کنید؛ چرا که گاهی نسخهٔ اصلی هنوز کاملتر و بیدردسرتر است و میتواند لذت خالصتری ایجاد کند.
جمعبندی
«توکیو غول» با تمام اقتباسهایش، یادآور این است که حتی بهترین منابع نیز نمیتوانند بهطور خودکار بدل به آثار موفق شوند. وقتی داستان، شخصیت و مضمون از طراحیش فاصله میگیرد، مخاطب آن را میفهمد و واکنش نشان میدهد. ولی در عین حال، خودِ مانگا هنوز زنده و قدرتمند است؛ اثری که میتواند در نسخهٔ خواندنش تجربهٔ بیواسطهتری به شما بدهد. برای خوانندگان مانگا فارسی، این یعنی فرصت: فرصت برای انتخاب، تجربه و تحولِ شخصی. زمانی که اثر خوب را بخوانید، و سپس اقتباس را ببینید، نه صرفاً سرگرم میشوید، بلکه میآموزید.
و این شاید بزرگترین قدرتِ مانگا باشد.
سوالات متداول
به دلیل تغییرات زیاد در داستان، حذف شخصیتپردازی عمیق و شتابزدگی در روایت نسبت به مانگای اصلی.
مانگا لایههای فلسفی و روانی بیشتری دارد و سیر تحول شخصیتها در آن کاملتر و منطقیتر روایت شده است.
چون مانگا نسخهٔ کاملتر و اصیلتر داستان را دارد و درک عمیقتری از مفاهیم و شخصیتها ارائه میدهد.
0 دیدگاه
نمایش دیدگاه